بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری


بزرگ‌ترین اشتباه تاریخی متولیان بورس تهران

یک کارشناس بازار سرمایه می‌گوید: بزرگ‌ترین اشتباه تاریخی متولی بازار سهام آنجایی رقم خورد که تصمیم به راه اندازی صندوق سپاس گرفت؛ به این ترتیب با چنین تصمیم جایگاه خود را به عنوان متولی در بازار سهام از دست داد.

یک کارشناس بازار سرمایه می‌گوید: بزرگ‌ترین اشتباه تاریخی متولی بازار سهام آنجایی رقم خورد که تصمیم به راه اندازی صندوق سپاس گرفت؛ به این ترتیب با چنین تصمیم جایگاه خود را به عنوان متولی در بازار سهام از دست داد.

به گزارش روز نو، این روزها بازار سهام ایران در برزخی ناپیدا فرو رفته که پایان آن را نمی توان حدس زد. بورس تهران در مواجهه با تحلیل گران بنیادی و چارتیستی چنان بی تفاوت شده که گویی دیگر برای نوسان دادن دوباره حسی برای آن باقی نمانده است.

اغلب کارشناسان و تحلیلگران بازار سهام همچنان به افق اقتصاد ایران چشم اندوخته اند تا به محض یافتن روزنه ای روشن به میان بازار سرمایه برگردند. اما تا آن موقع همچنان نقدینگی پشت درهای بورس پارک شده است.

رویکردهای مختلف در حوزه های تصمیم ساز برای بازار مالی ایران همچنان به نحوی است که صنایع مختلف بورسی با تکیه بر یک رخداد یک شبه؛ یک مرتبه در جایگاه پیشرو ترین صنایع بازار سهام قرار می گیرند و در مقابل بدون هیچ دلیل بنیادی تنها با یک امضا پای یک بخشنامه یا ابلاغیه حاکمیتی، از چشم بازار می افتند.

یک کارشناس ارشد بازار سرمایه در این باره می گوید: دلیل لیدر شدن برخی گروه های بورسی در چرخه های زمانی مختلف بدون تکیه بر متغییر های علمی و بنیادی کارآمد نبودن اقتصاد ناشی می شود. عقب مانده بودن اقتصاد امروز ایران از آنجایی معلوم می شود که مسئول سیاست های مالی راجع به سیاست های پولی اظهار نظر می کند و دست آخر مقام بالاتر همه این اظهارات را به تشخیص خود نقض می کند. چنین بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری فضایی مساوی است با مدیریت کردن بر پایه اقتصاد غیر علمی، چرا که وقتی دو سیاست اقتصادی در یکدیگر مخلوط شود نتیجه جز برهم خوردن انضباط مالی نخواهد بود.

تیرداد احمدی با آسیب شناسی رفتار متولیان بازار سرمایه در سال های اخیر ، عنوان کرد: بزرگ ترین اشتباه تاریخی متولی بازار سهام آنجایی رقم خورد که تصمیم به راه اندازی صندوق سپاس گرفت به این ترتیب با چنین تصمیم جایگاه خود را به عنوان متولی در بازار سهام از دست داد.

به باور وی، در دنیای امروز از بورس نزدک گرفته تا بورس یورو نکست، هیچ بورس یا بازار سرمایه ای را نمی توان پیدا کرد که متولی یا سازمان بورس آن گرداننده صندوق سرمایه گذاری و پرتفوی گردان مجموعه ای از دارایی های منتخب باشد.

استاد دانشگاه تهران افزود: در بورس هیچ کشور پیشرفته و یا حتی در حال توسعه ای نمی توان بازار سهامی را یافت که متولی آن بازار در عین حالی که دسترسی مستقیم به اطلاعات نهانی دارد و از رانت اطلاعات شرکت‌ها برخوردار است همزمان اقدام به بازار گردانی کرده و بخواهد سود 30 درصدی هم بدهد اما در بورس تهران برای دادن چنین سودی بدیهی است که حتی با عرضه اولیه هم به دنبال شناسایی سود بود.

به گفته احمدی، هیچ گاه با پول و ثروت نمی توان به توسعه و پیشرفت زیر ساخت‌های توسعه ای دست یافت. بر همین اساس متولی بازار سرمایه و نهاد ناظر این این بازار نباید با تکیه بر دخالت در روند معاملات یا سرازیر کردن نقدینگی انتظار ایجاد توسعه و ساختارمند شدن پیکره بازار سرمایه باشد.

وی افزود: در بازار سرمایه ایران متولی بازار سرمایه یعنی سازمان خود انتظام بورس تحت نظارت شواری عالی بورس کار می کند و سکان این شورا هم در دست وزیر اقتصاد دولت قرار دارد. در اقتصادهای مبتنی بر بازار آزاد هموراه بانک مرکزی است که دغدغه توازن قیمت ها در بازارهای پولی و مالی را دارد و با افزایش تخصیص اعتبارات، راه را برای توسعه بازارها تسهیل می کند. چنانچه ذات بازار سرمایه از جنس تزریق نقدینگی باشد بدون شک تصمیم گیرنده در این زمینه متولی بازار پولی است.

در حال حاضر بانک مرکزی با نگاه رقیب و خصمانه به بورس می نگرد در صورتی که در اقتصاد ، متولی نظارتی یا عملیاتی سازمان بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری بورس، اما پاسخ دهنده به دغدغه های اعتباری و پولی بازار به طور حتم بانک مرکزی است.

احمدی در ادامه ضمن تاکید بر لزوم جسارت و اختیارات کافی برای متولی اصلی بازار سرمایه ، عنوان کرد: نمی توان از متولی بازار سهام انتظار داشت که چرا در شرایطی که قیمت جهانی نفت، سنگ آهن، فولاد و پتروشیمی از نصف هم کمتر شده، شاخص بورس تهران افزایش نمی یابد اما بدون شک آنجایی که مافع سهامدار خرد در مقابل بازیگران بزرگ بازار به بازی گرفته می شود جای انتقاد و گله های بسیاری وجود دارد. آنجایی که دارایی مالی سهامدار خرد بدون شفافیت اطلاعاتی بلوکه می شود و به اصطلاح یقه آبی ها که همان سهامداران حقیقی هستند در مقابل یقه سفید ها یا حقوقی ها قرار می گیرند و متولی بازار سهام برای دفاع از حقوق سهامدار خرد حضور ندارد.

وی با تبیین جایگاه ثروت سازی و توزیع ثروت در اقتصاد ، گفت: توزیع ثروت برای جامعه رفاه و عدالت را به همراه دارد. بر پایه این نظریه بازار سرمایه نیز با مشکل توزیع صحیح ثروت مواجه شده است. در حال حاضر نبود شفافیت کافی در ارسال و دسترسی یکسان به اطلاعات مالی باعث وقوع رخدادهای غیر منصفانه در پهنه معاملات تالار شیشه ای شده است. رخدادهایی همچون بازگشایی بدون حمایت نماد های معاملاتی و سپس رنج کردن دامنه قیمتی سهام از پایین ترین قیمت تا بالاترین قیمت بدون تکیه بر خبر مثبت و مهمی در بازار و یا صف نشینی بی دلیل عرضه اولیه یک شرکت کوچک.

باید از متولی بازار سهام پرسید چطور می شود سهمی که با تعدیل منفی سود شرکت مواجه شده، سه روز قبل از افشای عمومی اطلاعات با صف فروش مواجه می شود و یا در مقابل سهمی دیگر به دلایلی نامعلوم از قبل با صف خرید روبرو است؟ آیا سطح تحلیل عموم در بازار سرمایه تا این حد افزایش یافته که 3 روز قبل از هرگونه رخدادی قادر به تشخیص ارزندگی سهم یک شرکت خاص شده‌اند و یا اینکه دسترسی به اطلاعات نهانی برای عده‌ای از افراد آن شرکت فراهم شده است؟

وی در برابر این پرسش که چرا کلیت معاملات سهام در شرایط کنونی بر پایه نوسانگیری حرفه ای ها و دیدگاه‌های کوتاه مدت تکیه دارد؟ عنوان کرد: در کلیت موضوع باید گفت که سطح ریسک بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری معامله گر در حال حاضر با تصمیم های لحظه ای متولیان اقتصادی همخوانی نداشته و به نوسانگیری در بازار دامن زده است.

اما در نگاهی دیگر باید دانست که نوسانگیر با پذیرش ریسک بالا در بازار به خرید و فروش سهام روی می آورد و از اینرو می توان گفت که وجود نوسانگیر برای بازار سهام به دلیل ایجاد نقدشوندگی سهام مفید است. نوسانگیر حرفه ای آنجا که در قیمت پایین ، سهام را خریداری می کند و در قیمت مناسب می فروشد برای افزایش نقدشوندگی سهام در بازار لازم و ضروری است.

از دیدگاه این کارشناس بازار سرمایه، موضوع بازارگردانی یا به اصطلاح مارکت میکر باید یکبار دیگر برای بورس ایران تعریف و تدوین شود.

وی معتقد است در برخی از بورس های پیشرفته دنیا از جمله بورس نزدک که همواره خریدار و فروشنده برای سهام وجود دارد، به جای تخصیص کارمزدها برای خرید ساختمان و مخارج های غیر ضروری، برای بازار گردان مبلغی به عنوان سوبسید یا کارانه عملیات بازار گردانی در نظر گرفته می شود. این مبلغ به نوعی پاداش اشخاصی است که قادر باشند نقدشوندگی را به بورس سرازیر کنند. این روش به هیچ عنوان برابر با روش هایی همچون دخالت های دستوری و یا وعده های جبرانی متولیان بازار سرمایه با حقوقی ها در مواجهه با روند های غیر طبیعی بازار نیست.

احمدی افزود: در دنیای امروز تنها بخش کوچکی از وظیفه مارکت میکر یا بازار ساز به خرید در قیمت پایین و فروش سهام در قیمت مناسب اختصاص دارد. بازار ساز علاوه بر سفارش چینی در سیستم معاملات می تواند از مزایای وجوه نقدی در اختیار داده شده از سوی متولی بازار سهام بهره برداری کند. در بازار سهام بدون چشم اندازی که بازار ساز در اوج صف میلیونی فروش سهام به یکباره به حمایت از سهام ولو با خرید کم حجم در قیمت مثبت اقدام می کند و به بازار سیگنال خرید می دهد باید پاداش نقدشوندگی خود را بگیرد. در عین حال در بازاری که با کف و سقف قیمتی مواجه شده فعالیت مارکت میکر با دشواری روبرو است. در بازار بدون محدودیت دامنه نوسان قیمتی بازار گردان بدون هیچ ریسکی می تواند قیمت های تعادلی را فراهم آورد. چرا که بزار گردان قرار نیست در صف خرید یا فروش بنشیند.

به باور این کارشناس ارشد بازار سرمایه، با وجود تغییر حجم مبنا برای سهام شرکت های بزرگ بورسی اما در مقابل حجم مبنا برای سهام برخی شرکت های دیگر فزونی یافت که از زمان اجرای این دستورالعمل تا به امروز قفل شدن روند معاملات سهام این شرکت ها را در پی داشته است. به نظر می رسد مطلوبیت برای ایجاد بازاری متعادل و واقعی زمانی حاصل خواهد شد که دامنه نوسان و حجم مبنا در بازار سهام وجود نداشته باشند.

بزرگترین اشتباه آمریکا در قبال چین

علی آزادی

اقتصادنیوز؛ کیشور محبوبانی، دیپلمات خوش‌نام سنگاپوری و دبیر اسبق شورای امنیت سازمان ملل در مقاله‌ای تحلیلی و مفصل، با رویکردی متفاوت به بررسی رقابت استراتژیک ایالات متحده و چین پرداخته است.

بزرگترین اشتباه آمریکا در قبال چین

به گزارش اقتصادنیوز؛ کیشور محبوبانی، سفیر سابق سنگاپور در سازمان ملل که در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ دبیر شورای امنیت سازمان ملل بوده است، در مطلبی تفصیلی برای نشریه آمریکایی نشنال‌اینترست با عنوان «آیا آمریکا می‌تواند به چین ببازد؟» از زاویه‌ای متفاوت رقابت میان آمریکا و چین را تحلیل و واکاوی کرده است.

رئیس دانشکده سیاست عمومی لی‌کوان‌یو در دانشگاه ملی سنگاپور معتقد است: «خطر واقعی اهریمن‌سازی چین این است که حتی آمریکایی‌های متفکر را وادار می کند به این باور برسند که جامعه‌ای باز مانند آمریکا دارای مزایای طبیعی بسیاری نسبت به یک سیستم مستبد بسته مانند چین است و با مبنا قراردادن این رویکرد، آمریکایی ها حتی نمی توانند احتمال باخت به چین را تصور کنند».

کیشور محبوبانی چین و آمریکا

این دیپلمات سنگاپوری که به عنوان یک چهره‌ خوش‌نام آکادمیک در سطح بین‌المللی شناخته شده است رقابت ۲ ابرقدرت بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری غرب و شرق را متفاوت از روایت‌های رایج و مفاهیم بدیهی‌انگاشته‌شده در اغلب تحلیل‌های جریان اصلی تفسیر کرده و در تصدیق رویکرد خود مصداق‌های مستندی ارائه داده است تا مخاطبان مقاله را به بازنگری در تصویر رایج برساخته از تعامل چین و آمریکا دعوت می‌کند.

اقتصادنیوز این مقاله مفصل که تاکنون پربازدیدترین مقاله نشریه نشنال‌اینترست در ماه جاری بوده است را در ۴ بخش تقدیم مخاطبان می‌کند. بخش نخست مقاله را در ادامه بخوانید.

بیشتر بخوانید:

بخش اول: خطای بزرگ «اهریمن‌‌سازی از چین»

اهریمن‌سازی از چین در بدنه سیاست آمریکا رواج بیشتری پیدا کرده است. روزی نمی گذرد که برخی از چهره های مهم در مورد تهدید چین هشدار ندهند.
در آوریل ، لایحه ای در 281 صفحه با عنوان "قانون رقابت استراتژیک 2021" در کنگره ایالات متحده ارائه شد. همه این سخنان نامطلوب علیه چین برای هر ناظر تصادفی این تصور را ایجاد می‌ کند که آمریکا تهدید چین را دست کم نمی گیرد. اما خطر واقعی اهریمن‌سازی چین این است که حتی آمریکایی های متفکر را وادار می کند به این باور برسند که جامعه ای باز مانند آمریکا دارای مزایای طبیعی بسیاری نسبت به یک سیستم مستبد بسته مانند چین است. با مبنا قراردادن این رویکرد، آمریکایی ها حتی نمی توانند احتمال باخت به چین را تصور کنند.

این ناتوانی ذهنی حتی در تصور احتمال شکست به معنای دست کم گرفتن جدی چالش چین توسط آمریکایی ها است. چینی ها که اخیراً دردناک ترین قرن در تاریخ چین را پشت سر گذاشته و پیش‌تر قرنی از تحقیر را که توسط نیروهای غربی و ژاپنی علیه چین به راه افتاده بود، تجربه کرده اند، معتقدند که حمله آمریکا آخرین تلاش یک قدرت غربی برای پایین نگه داشتن چین و ممانعت از دستیابی پکن به حق خود خواهد بود.

بزرگترین اشتباه سیاست‌گذاران آمریکا در قبال چین

بزرگترین اشتباه مفهومی که سیاستگذاران آمریکایی نسبت به جهان مرتکب می شوند یک اشتباه ساده است. آنها تصور می کنند که رقیب استراتژیک آنها حزب کمونیست چین است. این توضیح‌دهنده اطمینان آمریکا نسبت به پیروزی دموکراسی آمریکایی است. با این وجود رقیب استراتژیک واقعی جمهوری جوان آمریکایی، تمدنی چهار هزار ساله است. من به عنوان یک دوستدار آمریکا، فقط می توانم از راحتی و آسودگی استراتژیکی که منجر به غرق شدن در یک رقابت می شود ، تعجب کنم.

نبرد ارقدرت‌ها / چین و آمریکا و چین

دشمن خود را بشناس

قدیمی ترین قانون در ژئوپلیتیک ، که توسط سون تیزو و کارل وُن‌کلازویتز پشتیبانی می شود این است که "دشمن خود را بشناس". متأسفانه آمریکا این اصل اساسی را نادیده می گیرد. در اینجا یک مثال خوب موجود است؛ آوریل هینز ، مدیر اطلاعات ملی در دولت بایدن گفت ، "چین یک چالش برای امنیت ما، بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری موفقیت ما ، ارزش های ما در مورد طیف وسیعی از مسائل است." بسیاری از آمریکایی ها او را به خاطر بیان صریح برخی از حقایق تحسین می کردند. اما هر کاراکتر از گفته های او در واقع نادرست است.

اولاً، چین موفقیت آمریکا را به چالش نمی کشد. چینی ها باهوش تر از این هستند. آنها سعادت آمریکا را سرمایه ای می بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری دانند که به پیشرفت اقتصاد چین در جهت رونق کمک کرده و خواهد کرد. اقتصاد آمریکا اصلی ترین لوکوموتیو اقتصادی بوده است که به اقتصاد چین امکان داده تا از اندازه یک دهم اقتصاد آمریکا (از نظر برابری قدرت خرید) در سال 1980 به میزانی بزرگتر از آمریکا تا سال 2014 برسد.

بنابراین ، در اینجا یک مثال ساده وجود دارد، واقعیتی که ممکن است خانم آوریل هینز را شوکه کند؛ اگر قرار بود رئیس جمهور جو بایدن یک معامله اقتصادی به چین پیشنهاد کند که به نفع اقتصاد آمریکا (و کارگران آمریکایی) و همچنین به نفع چین باشد، پکن با اشتیاق از چنین معامله ای استقبال می‌کند. رفاه آمریکا یک دارایی برای چین است نه یک بدهی.

ثانیاً، چین تهدیدی برای امنیت آمریکا نیست. چین هرگز تهدید به حمله نظامی به آمریکا (و نیروهای مسلح ایالات متحده در اقیانوسی که دور نیست) یا حمله هسته ای (با کلاهک های هسته ای به اندازه یک پانزدهم آمریکا) نکرده است. چین همچنین برتری نظامی آمریکا در مناطقی مانند خاورمیانه را تهدید نمی کند. در واقع ، چین حتی دشمن بودجه های دفاعی آمریکا نیست.

لوید آستین وزیر دفاع اخیراً گفت طی بیست سال گذشته ، در حالی که چین ارتش خود را مدرن می کرد، آمریکا بر خاورمیانه متمرکز بوده است. وی خاطر نشان کرد: «ما باید حاشیه [برتری] را حفظ کنیم و می خواهیم این حاشیه را گسترش دهیم».

فرید زکریا حق داشت

فرید زکریا حق داشت: «آنچه لوید آستین مرز آمریکا نسبت به چین می نامد بیشتر به شکاف شباهت دارد. تعداد کلاهک های هسته ای ایالات متحده حدود بیست برابر چین است. آمریکا در مقایسه با چین دو برابر ظرفیت ناوهای جنگی در دریا -از جمله یازده ناو هواپیمابر هسته ای- دارد. به گفته سباستین رابلین ، تحلیلگر امنیت ملی ، واشنگتن بیش از 2000 جت جنگنده مدرن دارد ، در مقایسه با پکن که تقریباً 600 مورد دارد. و ایالات متحده این قدرت را با امکان استفاده از یک شبکه گسترده متشکل از 800 پایگاه خارج از کشور به کار می گیرد. این در حالی است که چین سه پایگاه خارج از مرزهایش دارد. بودجه دفاعی چین حدود 200 میلیارد دلار است که حتی یک سوم بودجه دفاعی ایالات متحده هم نیست. مایکل اوهانلون از مؤسسه بروکینگز خاطرنشان کرد که اگر چین در ناتو بود ، ما این کشور را بخاطر تقسیم ناکافی بار هزینه‌ها مقصر می‌دانستیم ، زیرا هزینه های نظامی آن بسیار کمتر از 2٪ از هزینه نظامی ناتو می‌بود».

اگر هینز درست بگوید که چین تهدیدی برای امنیت آمریکا است ، نتیجه منطقی این خواهد بود که چین خوشحال خواهد بود اگر شاهد کاهش بودجه دفاعی آمریکا ، ناوهای بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری هواپیمابر ، جت‌های جنگنده، و پایگاه های دریایی آمریکا باشد. اما در واقع ، چین از چنین تغییری ناراضی خواهد بود.

برنامه ریزان استراتژیک چین کاملاً به وجد آمده اند که آمریکا این همه پول را در راستای جنگ‌های غیرضروری و همچنین حفظ بودجه دفاعی بسیار بزرگ و بیهوده هدر می دهد، امری که باعث ضعف آمریکا در جبهه مسائل مهم‌تر رقابتی، مانند آموزش و تحقیق و توسعه می شود. آمریکایی ها با استعاره دایناسور بودن آشنا هستند. بودجه دفاعی عظیم آمریکا حاشیه برتری رقابتی‌ای را به آمریکا می‌دهد که یک دایناسور آن را از سایز بزرگ خود می گیرد. که البته چیز خیلی زیادی نیست!

سرانجام ، هینز می گوید که چین تهدیدی برای "ارزش های آمریکایی در طیف وسیعی از موضوعات" است. این حرف درست خواهد بود اگر چین تهدیدی مبنی بر صادر کردن ایدئولوژی خود به آمریکا یا تهدید تخریب روند انتخابات در آمریکا را به همراه داشته باشد. اما هیچ‌یک از این‌ها اتفاق نمی افتد.

نتیجه‌گیری غلط بر مبنای ۲ تصور واهی

با این حال، تعداد شگفت انگیزی از آمریکایی‌ها، حتی آمریکایی‌های متفکر و آگاه، معتقدند که چین مأموریت دارد ارزش‌های آمریکایی را تضعیف کند. این باور ممکن است نتیجه دو تصور غلط عمده درباره چین باشد که به لایه‌های ناخودآگاه ذهن آمریکایی نفوذ کرده است.

اولین تصور غلط این است که از آنجا که چین توسط یک حزب کمونیست اداره می شود ، باید مانند اتحاد جماهیر شوروی سابق در یک کارزار شرکت کند تا برتری کمونیسم از دموکراسی را ثابت کند. با این وجود آمریکایی ها نیز به شواهد تجربی اعتقاد دارند. این شواهد نشان می‌دهد که چین حمایت از احزاب همکار کمونیست را دهه‌هاست متوقف کرده است. مأموریت واقعی چین جوان سازی تمدن چین است ، نه اتلاف وقت و هزینه برای صادرات ایدئولوژی کمونیستی.

دومین تصور غلط این است که وقتی چین به عنوان قدرت اقتصادی شماره یک در جهان جایگزین آمریکا شود، مانند آمریکا یک مأموریت جهانی سازی را انجام می دهد و همانطور که آمریکا «مدل آمریکایی» را صادر می‌کرد، چین نیز «مدل چینی» را صادر می‌کند. در اینجا یک نمونه کامل وجود دارد که نشان می‌دهد آمریکا تا چه حد نسبت به دشمن خود بی‌اطلاع است.

اساسی‌ترین واقعیتی که آمریکایی‌ها باید در مورد مردم چین بدانند این است که آنها درباره افرادی که بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری می توانند چینی باشند، به روشی که آمریکایی‌ها معتقدند چه کسی می‌تواند آمریکایی باشد، اعتقادی ندارند. چینی ها خیلی ساده بر این باورند که فقط چینی ها می‌توانند چینی باشند. و اگر کسی سعی کند چینی شود متحیر خواهند شد.

یک عبارت رایج غیرواقع‌گرایانه

یکی دیگر از عبارات رایجی که در گفتمان آمریکایی شنیده می شود این است که هدف چین این است که جهان را برای مستبدین امن نگه دارد. بایدن گفته است «این نبردی است بین سودمندی دموکراسی‌ها و خودکامگی‌های قرن ۲۱. ما باید اثبات کنیم که دموکراسی کار می کند».

در واقع، پکن به یک کشور بر مبنای دموکراتیک یا خودکامه بودن کمکی نمی‌کند، بلکه فقط به این مسئله اهمیت می دهد که آیا همکاری و همیاری با یک کشور خاص، می تواند کارایی داشته باشد یا خیر.

از این رو، اگر یونان، زادگاه دموکراسی غربی، تصمیم به پیوستن به طرح کمربند و جاده گرفته و از سرمایه گذاری چینی ها در بندر پیرایوس خود استقبال کند، چین بدون هیچ‌گونه اهمیت به دموکراسی بودن یا نبودن یونان یا هر کشوری، در راستای منافع متقابل با آن‌ها همکاری خواهد کرد.

اما بگذارید صادق باشیم: آمریکا نیز عملاً همین کار را می کند. این کشور با عربستان سعودی همکاری خواهد کرد، حتی اگر از دموکراسی فرسنگ‌ها فاصله داشته باشد.

چگونه بر اشتباهات خود غلبه کنیم

             بازار های مالی (فارکس) محل آزمایش ما هستند. در صورتیکه از تریدرهای موفق جهان بپرسید مهمترین عامل موفقیت در آموزش فارکس چیست قطعا به شما خواهند گفت : روانشناسی فردی و بازار. اگر در آموزش بورس در بخش روانشناسی ترید،تمامی اشتباهاتی که یک معامله گر انجام می دهد را بشمارید بیشتر از ده مورد نیست.عامل اصلی ضرر تکرار این اشتباهات است.

مغز انسان‌ها در شرایطی شکل گرفته که به کل متفاوت از آن چیزی است که معامله‌گران با آن سر و کار دارند. بسیاری از مشخصه‌های الگوهای تصمیم‌گیری برای مغز در فشار بازار بیشتر آسیب‌رسان هستند تا مفید. در این مقاله مثال‌هایی بیان می‌شوند که نشان می‌دهند چگونه نیازهای جدی ذهنی یک معامله‌گر می‌تواند منجر به ضرر و زیان شود.

می‌خواهم لذت ببرم

سیستم غرایز انسان مطابق اصل “چماق و هویج” عمل می‌کند. پس از انجام یک عمل خوب (غذا خوردن، ورزش کردن و غیره)، شخص با انتشار هورمون‌های شادی و سرخوشی به نام سروتونین و دوپامین تشویق و ترغیب می‌شود و بعد از ارتکاب یک کار اشتباه، با درد و رنج و انتشار هورمون کورتیزول احساس ناخوشی به او دست می‌دهد.

بنابراین در حالت “پیش‌فرض” مغز انسان همواره در جستجوی فرصتی برای دریافت بسته دیگری از شادی و سرخوشی است. اگر معامله‌گری موفق شود حداقل بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری یک مرتبه سود قابل توجهی کسب کند و احساس خوشحالی به او دست دهد، در این صورت مغز او زنجیره منطقی را تشکیل داده است: “یک معامله انجام داد و از آن لذت برد”. اتصال مشابهی در مغز افرادی که معتاد به قمار هستند ایجاد می‌شود.

بعلاوه به عنوان یک قانون، پیچیدگی تحلیل بازار ساده می‌شود و تنها واقعیتی با بیشترین برجستگی در حافظه ذخیره می‌شود. برای مثال “معامله در جهت روند انجام شد.”

و حال معامله‌گر با یک پیش‌بینی خوشایند وارد معامله‌ای در جهت روند می‌شود، بدون اینکه متوجه عملکرد خود باشد و از استراتژی یا تحلیل‌های خود استفاده کند و تنها در جستجوی احساس لذت و شادمانی حاصل از سود آسان و راحت است.

می‌خواهم جبران کنم، قادر به تحمل ضرر و زیان نیستم

تصور کنید که معامله‌گر پس از صبر و انتظاری طولانی، در عوض دریافت سود با ضرر مواجه شود و پس از آن ضرری دیگر. در این هنگام توقع لذت و شادی با بهت و حیرت جایگزین می‌شود: “چه اتفاقی افتاد؟ من دقیقا مشابه همین معامله را قبلا انجام داده‌ بودم!”. و این ضرر کوچک کمتر از احمق به نظر رسیدن در نظر دوستان و آشنایان شما را وحشت‌زده می‌کند، یعنی کسانی که معامله‌گر پیش از این در برابر آن‌ها از موفقیت خود لاف زده بود و خودستایی کرده بود.

در این موقع یک معامله سودآور در نظر معامله‌گر دیگر سود محسوب نمی‌شود، بلکه تنها افتخار و غرور به همراه دارد. در واقع راهی برای التیام اعتماد به نفس آسیب دیده است. در این حالت، مغز زمان لازم برای تفکر درباره موقعیت‌های سودآور، ارزیابی نسبت سود به ضرر و بررسی دیگر مسائل ندارد. هدف اصلی کسب سود در سریع‌ترین زمان ممکن و برگشت به ناحیه آسایش و راحتی است. و برای کسب سود، لازم است معامله دیگری انجام دهید. به نظر می‌رسد ذهن ناخودآگاه معامله‌گر را وادار به ورود به معاملات می‌کند، حتی در شرایطی که بازار وضعیت مساعدی ندارد.

ترس از دست رفتن فرصت

اشاره کردیم که مغز اغلب اوقات معاملات موفق را ساده‌سازی می‌کند و به صورت چند نکته آسان ثبت می‌کند، برای مثال “معامله در جهت روند”. گاهی اوقات، به ویژه پس از چندین فرصت از دست رفته معاملاتی، معامله‌گر دچار بیم و هراس از دست رفتن سود می‌شود. معامله‌گر به شدت در جستجوی الگوها و سیگنال‌ها است، به تایم‌فریم‌های پایین‌تر رجوع می‌کند و مدام نمودارها را به‌روزرسانی می‌کند.

کاملا منطقی است که اگر در مورد یک معامله شک و تردیدی وجود دارد، بهتر است از هر گونه اقدامی خودداری کنیم و صرفا نظاره‌گر بازار باشیم. اما ترس از دست دادن سود، بر این منطق غلبه می‌کند. یادآوری کمرنگی از “معامله در جهت روند” ناگهان انگیزه بسیار قدرتمندی برای ورود به معامله ایجاد می‌کند.

در این شرایط محدود کردن نفس به انقیاد از نظم و برنامه معاملاتی بسیار دشوار است، چرا که گاهی اوقات بعضی از موارد “معامله در جهت روند” واقعا اجرا می‌شوند و در نتیجه بر معاملات اشتباه صحه می‌گذارند. در همین هنگام اضطراب رو به افزایش معامله‌گر به او امکان تمرکز بر عوامل دیگری که بر موقعیت بازار موثر هستند را نمی‌دهد.

می‌خواهم از درد دور باشم. حلقه‌های منطقی

معاملات ناموفق متوالی تجربه بسیار ناگواری است. اما هر معامله‌گری یک مرتبه دچار ضررهای پشت سر هم می‌شود که می‌تواند به شدت دردآور باشد. همزمان ذهن ناخودآگاه به سختی تلاش می‌کند که از شما در برابر احساسات منفی محافظت کند و به همین منظور راه‌حل‌های منطقی پیشنهاد می‌دهد: یک تکه شکلات بخور (دریافت اندورفین)، از معامله‌ کردن فاصله بگیر، درباره مشکلی به دوستانت اعتراض کن، چیزی برای خود بخر (به ویژه برای خانم‌ها)، قدری بخواب و غیره.

تحت تاثیر ذهن خودآگاه، پیشنهادهای دیگری ارائه می‌شود: در چند دوره آموزشی دیگر ثبت نام کن، در اینترنت جستجو کن استراتژی‌های معاملاتی “سودآور” و به جفت‌ارزهای دیگر هم توجه کن. اما همه این موارد برای یافتن راه‌حلی سریع به ذهن می‌رسند، در حالیکه بخش بزرگی از معامله‌گری موفق را جستجو‌های شخصی درباره بازار شکل می‌دهد.

بازار پیوسته در حد جزئیات کوچک اما در عین حال قابل توجه در حال تغییر است. بسته به تمایلات بازار، از دسته سیگنال‌های مشابه می‌توان در جهات مختلف بهره برد. بدون نظارت دقیق بر بازار، پی بردن به این اختلاف بسیار مشکل است.

افزایش سطح استرس، تمرکز بر بازار را غیرممکن می‌سازد. بدن انسان تحت فشار و استرس بیشتر تمایل به جنگ یا گریز دارد تا تفکر عمیق و کار خلاقانه. در نتیجه معامله‌گر بازار را بصورت کاملا سطحی تحلیل می‌کند و اسیر و گرفتار “حلقه‌های منطقی” متعددی می‌شود.

برای مثال، معامله‌گری با ۲ درصد سود از معامله خارج می‌شود و قیمت بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری به اندازه ۱ درصد دیگر پیشروی می‌کند. مرتبه دیگر که تحلیل می‌کند، تصمیم می‌گیرد معامله را به قصد دریافت سود بیشتر برای مدت زمان طولانی‌تری باز نگه دارد. اما نمودار قیمت تغییر مسیر می‌دهد و در خلاف جهت معامله حرکت می‌کند و در نهایت معامله با لمس حد ضرر بسته می‌شود. دفعه بعد پس از تحلیل بازار تصمیم می‌گیرد با سود ۲ درصدی از بازار خارج شود، و به همین ترتیب این حلقه تکرار می‌شود.

مثال‌های زیادی از چنین حلقه‌هایی وجود دارد، اما بطور خلاصه تمام حلقه‌ها حاکی از این هستند که معامله‌گر یک اشتباه را مرتب تکرار می‌کند و متحمل ضرر و زیان می‌شود. با قرار گرفتن در چنین موقعیت‌هایی، بسیار مشکل بتوان با نگاه از جانب ناظر بیرونی وضعیت را قضاوت کرد و عملکرد خود را به نحوی سودمند و سازنده تغییر داد.

می‌خواهم از درد و رنج دور باشم.

وجود حلقه‌های منطقی و در نتیجه عدم رضایت از نتایج معاملات، می‌تواند خستگی و فرسودگی روحی و روانی را به دنبال داشته باشد. معامله‌گر دیگر نمی‌داند چگونه معامله کند و به چه نکاتی توجه کند و صرفا به باز و بسته کردن معاملات ادامه می‌دهد و تلاش می‌کند به ناحیه امن و مثبتی برسد.

مغز بطور فزاینده از انسان در برابر آسیب‌های روانی محافظت می‌کند و تلاش می‌کند او را از معامله کردن منصرف سازد و به کار دیگری مشغول کند. در نتیجه تمرکز کاهش پیدا می‌کند و ضرر و زیان افزایش.

در ذهن ناخودآگاه یک بن‌بست شکل می‌گیرد: هیچ فرصتی برای انجام معامله‌ای سودآور وجود ندارد، اما در عین حال ذهن را به کناره‌گیری از معامله کردن ترغیب نمی‌کند. در این هنگام تنها یک تصمیم اتخاذ می‌شود و آن کاهش موجودی حساب به صفر و در نهایت اجتناب از استرس است. از نقطه نظر ذهن ناخودآگاه، این تصمیم و رفتار به منظور رهایی از فشار و استرس کاملا توجیه‌پذیر است.

و حال معامله‌گر بیش از پیش به انجام معامله‌ای با حداکثر حجم ممکن فکر می‌کند. یا به سرعت ثروتمند می‌شود و به تمام رنج و عذاب خود خاتمه می‌دهد، یا اینکه تمام موجودی حساب خود را از دست می‌دهد و می‌تواند استراحت کند. دیر یا زود معامله‌گر تسلیم این میل و خواسته می‌شود و پس از یک یا دو معامله با حجم سنگین تمامی سرمایه خود را از دست می‌دهد. دیگر پولی وجود ندارد، اما سلسله اشتباهات و درد و رنج به پایان رسیده است. مغز در محافظت و مراقبت از صاحب خود کاملا موفق عمل کرده است.

برای اجتناب از معاملات احساسی چه اقداماتی انجام دهیم

در این قسمت دلایل احساسی اصلی ورود به معاملات به ترتیب زمانی بیان می‌شوند، اما در واقع همه چیز به این ترتیب رخ نمی‌دهد. اغلب معاملات منطقی و احساسی بطور متوالی تکرار می‌شوند که در نتیجه باعث کاهش نتیجه نهایی می‌شود.

بسیار دشوار بتوان کاری را بدون وجود دستورالعمل مشخصی به درستی انجام داد. در ابتدا برای اینکه سرمایه خود را به دلیل کلیشه‌های ناکارآمد ذهنی از دست ندهید، لازم است برای ورود به هر معامله معیارهای کاملا مشخصی داشته باشید. هرچه استراتژی معاملاتی صورت رسمی‌تر و وضوح بیشتری داشته باشد، راحت‌تر می‌توان در برابر انگیزه‌های احساسی ذهن ناخودآگاه مقاومت کرد.

مجموعه‌ای از موقعیت‌هایی که می‌توانید با استفاده از آن‌ها کسب سود کنید را جمع‌آوری کنید. تعیین کنید که در هر معامله استاندارد با چه حجمی ورود کنید. تمام الگوهای تجربی را زیر نظر داشته باشید، یا اینکه با کمترین حجم ممکن معاملات را انجام دهید. از “بازی حدس و گمان” جدا پرهیز کنید و به مغز خود فرصت ندهید از طریق کسب سود تصادفی، اندورفین دریافت کند.

سود و ضرر از طریق معاملات رندوم و تصادفی هر دو به یک اندازه برای معامله‌گر مضر هستند. ضرر بزرگ باعث می‌شود معامله‌گر به فکر جبران باشد و سود کلان سبب می‌شود در گوشه ذهن این تفکر شکل بگیرد که همیشه می‌توان با این روش موفق بود.

ذهن خود را آموزش دهید. فراموش نکنید که علیرغم قدرت و توانایی بالای هوش و ذکاوت انسان مدرن، همواره بخشی از فرایند معاملاتی توسط غرایز و احساسات اداره می‌شوند. اگر پس از ورود به یک معامله ناگهان متوجه شدید که شتاب‌زده عمل کرده‌اید و تصمیم عجولانه‌ای گرفته‌اید، بلافاصله و بدون توجه به نتیجه از معامله خارج شوید. با این کار ذهن ناخودآکاه یاد می‌گیرد که باید از ورود به موقعیت‌های مشکوک اجتناب نمود و نباید انتظار داشته باشد که بخش خودآگاه ذهن فرصتی برای انجام “بازی حدس و گمان” در اختیار او قرار ‌دهد.

در صورتیکه نمودار قیمت به حد ضرر معامله می‌رسد، اگر دلایل فاندامنتالی دیگر موثر نیستند، به سرعت و با خونسردی ضرر وارده را برطرف کنید. به این طریق مغز شما عادت می‌کند و مرتبه بعدی خیلی راحت نخواهد بود که ضرر را به تعویق بیاندازید.

حالات روانی خود را هنگامی که مشغول معامله کردن هستید، دنبال کنید. تنبلی نکنید و از خود بپرسید: “الان چه احساسی دارم؟ آیا این معامله به خوبی انجام شد یا من کسل شده‌ام؟ آیا به قدر کافی تمرکز دارم یا اینکه مدام افکار من متوجه مسائل دیگری می‌شود؟ آیا اکنون زمان تصمیم‌گیری برای معاملات است؟”

اگر شما یک معامله‌گر فعال و پویا هستید، می‌توانید دفتری برای ثبت حالات روانی خود اختصاص دهید. این دفتر می‌تواند دربرگیرنده توصیفاتی از حالات روانی شما در طول یک روز کاری، به هنگام ورود به معامله و در حین فرایند مدیریت آن معامله باشد. زمانی که حالات روانی خود را ثبت و ضبط می‌کنید، می‌توانید به اشتباهات روانی رایج خود پی ببرید و همچنین متوجه می‌شوید که تحت چه شرایطی بهتر است از معامله کردن دست بکشید.

بعلاوه می‌توانید قوانینی مختص به خود وضع کنید که به شما امکان ‌دهد با دقت و احتیاط بیشتری معامله کنید. این قوانین می‌تواند فهرستی از شرایطی باشد که تحت آن‌ها سراغ معامله‌گری نمی‌روید (برای مثال خستگی، هیجان زیاد و غیره) و همینطور تمرینات و تکنیک‌های ویژه‌ای به منظور کسب آرامش و پایدارسازی عواطف و احساسات.

اگر موفق شوید این توصیه‌ها را اجرا کنید، قطعا سود مستمر خیلی دور نخواهد بود.

بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری

۲۳ آذر ۹۴ - ۰۹:۲۳

راه اندازی یک استارتاپ به خودی خود کار دشواری است. حال اگر در این حوزه تازه کار هم باشید موضوع از این هم دشوار تر است و همه چیز می تواند به راحتی از هم بپاشد.

وب سایت دیجیاتو - پیام ادیب: راه اندازی یک استارتاپ به خودی خود کار دشواری است. حال اگر در این حوزه تازه کار هم باشید موضوع از این هم دشوار تر است و همه چیز می تواند به راحتی از هم بپاشد.

پس چطور باید مطمئن شد که به عنوان یک تازه کار، اشتباه پر هزینه ای مرتکب نمی شویم؟ یک راه این است که از گذشته درس بگیریم و ببینیم دیگران چه اشتباهاتی مرتکب شده اند.

با بررسی اشتباهات استارتاپ اولی ها و باتجربه های حوزه ی کارآفرینی، به ۱۱ مورد از رایج ترینِ این اشتباهات می رسیم که خواندنشان می تواند از تکرار آنها توسط دیگران بکاهد.

بزرگ‌ترین اشتباهات «استارتاپ اولی» ها

«اگر کاملاً با خودتان صادق نباشید، نمی توانید تصمیمات آگاهانه ای بگیرید که واقعاً به پیشرفت شرکت شما کمک کند. خودتان را پشت بهانه های مختلف مخفی خواهید کرد و در توجیه انجام ندادن باقی کارهای روزمره تان برای خود داستان خواهید بافت.

اما شما نباید تمام این داستان ها را باور کنید. باید برای حفظ حرکت رو به جلو، دوز معقولی از شکاکیت داشته باشید (نه در حدی که به توانایی های خودتان شک کنید یا اعتماد به نفستان را از دست بدهید)» -لوکاس کارلسون، مدیر فناوری اطلاعات سنچوری لینک

۲- قدم گذاشتن در مسیر کارآفرینی با انگیزه های اشتباه

«اگر در راه کارآفرینی قدم گذاشته اید، امید بر این است که سرنوشت شما چنین بوده است. اما اگر شما هم جزو آن دسته ای هستید که با انگیزه های اشتباه پا به این ورطه گذاشته اید (مثل انگیزه ی دوستم این کار را کرد، پس من هم می توانم)، دیر یا زود به مشکل بر خواهید خورد». - راجه ستی، مؤسس چندین استارتاپ در ایالات متحده و هند

۳- بی توجهی به تراز حساب بانکی

«این اشتباهی است که بیش از آنچه فکر می کنید رخ می دهد. حتی با وجود درآمد و سوددهی هم ممکن است پولتان تمام شود. پس مراقب باشید». -مورلی راوی، مؤسس، سرمایه گذار یونیکورن و برنامه نویس خودآموخته

۴- ثبت نکردن دارایی های معنوی

بزرگ‌ترین اشتباهات «استارتاپ اولی» ها

«ثبت کردن پروتکل های اینترنتی، حق امتیاز، علامات تجاری و عناوینی از این دست برای هر کسب و کاری حیاتی محسوب می شود. ثبت ایده ی یک کسب و کار توسط رقبا که در دنیای کسب و کار اتفاق رایجی محسوب می شود، می تواند یک کسب و کار نوپا را به پرداخت جریمه و یا حتی منع فروش محصولات خود بکشاند. هیچ کسب و کاری یارای مقاومت در برابر چنین اتفاق ناگواری را ندارد». - جف نلسون، خالق کروم بوک، کارآفرین از سال ۱۹۹۳

۵- مدیریت ذره بینی به بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری مدت طولانی

«فکر می کنم بزرگ ترین اشتباه کارآفرینان موفق اما تازه کار حوزه ی نرم افزار این روزها این است که دخالت در ریز ترین امور شرکت را برای مدتی بیش از اندازه طولانی ادامه می دهند … این کار را نکنید.

اجازه دهید معاونانتان در حد توان کارشان را انجام دهند. بگذارید اشتباه کنند. به آنها کمک کنید، اما در کارشان دخالت نکنید و بگذارید کارشان را انجام دهند». - جیسون لمکین، مؤسس و مدیر عامل اکوساین و نانوگرام

۶- انتخاب های استخدامیِ ضعیف

اعضای تیم، مهم ترین قطعات پازل هر استارتاپی محسوب می شوند و یک انتخاب اشتباه می تواند کل آن را به ناکارآمدی بکشاند. در استخدام های خود اول از همه به دنبال مهارت، هوش و مقاومت باشید … وقتی استارتاپی سعی دارد زود روی پای خود بایستد، افتادن در دام استخدام نیرویی که تنها کار را راه بیندازد دشوار نیست، اما این می تواند به قیمت از دست رفتن همه چیز تمام شود.

اگر در جذب نیرویی مرتکب اشتباه شدید، خیلی سریع او را اخراج کنید». - اوان ریس، یکی از مؤسسین هاتورن لبز

۷- تمرکز ناکافی روی فروش

«ما قبل از هر چیز یک شرکت فناوری و محصول محور هستیم. اگر در طول روز تنها یک دقیقه وقت اضافی داشتم، همیشه ترجیح می دادم آن را صرف کارهای امور مربوط به محصول کنم.

نتیجه این شد که به جای آنکه از شرکت بیرون برویم و محصولمان را بفروشیم، وقت زیادی را همان ابتدا صرف دستکاری آن کردیم. کُند بودن من در رسیدن به فروش، بزرگترین اشتباهات در سرمایه گذاری روی کسب و کار ما اثراتی اساسی داشت، از جمله اینکه در ابتدای راه باید پول به مراتب بیشتری در می آوردیم که در نیاوردیم». - آناند سانوال، یکی از مؤسسین سی بی اینسایت

۸- عدم موفقیت در تشخیص اهمیت جریان نقدی، در کنار سود

بزرگ‌ترین اشتباهات «استارتاپ اولی» ها

«شما برای اینکه باقی بمانید باید به صورت مداوم ۱۰ تا ۱۳ بار در هفته پیش بینی و مدیریت جریان نقدی داشته باشید. پولتان را در گردش نگه دارید و از راکد کردن آن بپرهیزید. جریان نقدی از خانواده ی شما هم مهم تر است». - پیتر بسکرویل، مؤسس، مالک و مدیر بیش از ۳۰ کسب و کار کوچک

۹- عدم توجه به علاقه و نیاز مشتریان

مشتریان شما باید عاشق محصول شما باشند. اگر نیستند، با مشکلی اساسی روبرو هستید. باید بفهمید چرا. تنها راه این کار این است که واقعاً به حرف مشتریان خود گوش دهید و به نیازهایشان پاسخ دهید. از ارتباط روزانه با مشتریان خود غافل نشوید». - برایان دی هاف، یکی از مؤسسین و مدیر عامل آها.

۱۰- اعتماد به گزارش های مثبت

«هیچ وقت هیچ چیز خوب نیست. اوضاع همیشه مشکل دارد. همیشه مشکلی به وجود خواهد آمد. هر وقت مشکلی پیش می آید ما به این فکر می کنیم که در حال رشدیم.

مشکل لزوماً چیز بدی نیست. اما مستأصل شدن چرا. مشکلات نشان از رشد ما دارند». - گرِگ تپر، برنده ی دو دور Inc. ۵۰۰۰، مدیر عامل سیلیکون ولی

۱۱- افراط در ساخت

«اولین چشم انداز هر کسی از محصول خود، بهترین شکل ممکن آن است و معمولاً هیچکدام نمی دانند چطور باید به آن برسند و به چه چیز هایی نیاز خواهند داشت.

من همیشه تازه کار ها را تشویق می کنم نسخه ی حد اقلی محصول خود را بسازند. افراط در ساخت می تواند از جنبه های مختلف فاجعه بار باشد. یک اینکه بیش از اندازه طول می کشد.

دو اینکه بیش از اندازه هزینه بردار است و معمولاً استارتاپ اولی ها نه پول و نه تیم لازم برای ساخت آن را در اختیار دارند. سه اینکه استارتاپ اولی ها معمولاً اشتباه می سازند. محصول آنها تقریباً به هیچ نیازی پاسخ نمی دهد.

چند بار تلاش نیاز است تا محصول درست از آب در بیاید». - پک پنگپیت، خالق وبسایت پیکتکیولار، از منتخبین ۵۰ وبسایت برتر سال ۲۰۱۳ مجله ی تایم



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.