«همانطور که جف همرباکر، مؤسس و رئیس دانشمندان Cloudera میگوید «بهترین ذهنهای نسل من به این فکر میکنند که چگونه مردم را به کلیک کردن روی تبلیغات وادار کنند. این افتضاح است». من بیش ازآنچه انتظار داشتم سرمایهگذارانی را یافتم که از سرمایهگذاری در اپهای تکراری و پیشرفت کُند خسته شده بودند».
ستاره میگوید نمایش مرحله «کشتن مرغ مقلد» پس از تنظیم آرون سورکین مرتبطتر است
تور ملی “کشتن مرغ مقلد” در 17 می در شیکاگو در تئاتر Nederlander وارد می شود و اکنون بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز است. به گفته بازیگران، آنها شخصیت هایی را به تصویر می کشند که نماد داستان هستند.
یک نمایشنامه در یک شهر آرام دهه 1930 آلاباما چگونه با تماشاگران شهری مانند شیکاگو امروز ارتباط دارد؟
داستان یک دختر جوان و پدرش. وکیلی که از یک مرد سیاهپوست متهم به تجاوز نادرست به یک زن سفیدپوست دفاع میکرد و با محاکمههای مادامالعمر روبرو بود، توسط خالق «بال غربی»، آرون سورکین، دوباره کار شد تا شخصیت، بهویژه آتیکوس فینچ، انسانیتر شود. وکیل و پدر، گریگوری پک تبدیل به یک نماد شد. در نسخه سینمایی 1962 این فیلم، سه نامزدی از هشت نامزدی اسکار را دریافت کرد. این شامل بهترین بازیگر مرد برای پک می شود.
نمایشنامه سورکین که در سال 2018 برای برادوی از رمان برنده جایزه پولیتزر در سال 1960 هارپر لی اقتباس کرد، به شخصیت های نمایشنامه نیز عمق می بخشد. بخصوص کالپرنیا، فینچ سرآشپز فینچ و تام رابینسون که در میدان نبرد سیاهان زندانی هستند.
ژاکلین ویلیامز، اهل ایوانستون که نقش کالپرنیا را بازی می کند. آشپزی که به بیوه آتیکوس کمک کرد تا فرزندانش را بزرگ کند. پیشاهنگ و جیمز
«این موضوع مهم است زیرا ما اکنون انواع وحشت از نظر بی عدالتی و ظلم داریم. دستگیری و قتل بی معنی و اکنون با واژگونی Roe v. Wade این خطر را داریم که به 50 سال قبل برگردیم. “این موضوع هنوز مورد نیاز است.”
درام ها معمولاً شبیه موزیکال نیستند. شیکاگو چهارمین مکان تولید در تور 40 شهر است که در ژوئن 2023 به پایان می رسد. این بازیگر گفت این فرصتی بود تا پیام داستان را در سراسر کشور پخش کند. و برای انجام این کار احساس وظیفه می کردند.
ریچارد توماس که با بازی در نقش جان پسر در سریال تلویزیونی والتون ها به شهرت رسید، نقش آتیکوس فینچ را بازی کرد. در صحبت از کلیولند که قبل از شیکاگو برنامه داشت، گفت که سورکین آتیکوس فینچ را ساخته است. شهر می تواند مرتبط باشد.
ژاکلین ویلیامز در «کشتن مرغ مقلد» نقش کولپرنیا را بازی میکند. این بازیگر درباره رمان برنده پولیتزر نوشته هارپر لی گفت: «این هنوز میخواهد زندگی کند».
“شما نمی توانید نمادها را بازی کنید. می توانید به صورت انفرادی بازی کنید. توماس گفت و هارون او را افراد زیادی ساخت. جاه طلبی های او مشخص بود. و همچنین ناامیدی و شوخ طبعی او.»
توماس گفت این نمایشنامه به همان اندازه که آتیکوس بود در مورد مبارزه با والدین بود. با توجه به عدالت نژادی
او میگوید: «این موضوع به اندازه هر چیز دیگری به پدر و مادر بودن مربوط میشود، و اینکه چگونه میتوان کودکی را تربیت کرد، وقتی واقعیتهای دنیا بر آنها نازل میشود.
ویلیامز گفت که تصمیم سورکین برای غوطه ور شدن در شخصیت سیاهپوست درام، از انتقادات به دلیل اینکه یک داستان نژادی با یک ناجی سفیدپوست است، دور شد.
“می فهمی [Calpurnia’s] ویلیامز گفت: رابطه با آتیکوس و جیمز و پیشاهنگان. او لنگر سیاه در جامعهای بود که آتیکوس نمیتوانست محرمانه باشد زیرا از دیدگاه سفیدپوستان آمده بود. حتی اگر از او حمایت شود برخی از بینشی که کالپرنیا نشان داد، و حتی چیزی که تام باید می گفت، آتیکوس را در قوس و سفرش انسانی تر کرد. و کمتر ناجی.»
Yaegel T. Welch، بازیگر نقش تام، با این موضوع موافق است.
ولش میگوید: «در کتابها و فیلمها، آتیکوس چراغی از کمال است. در این راستا، سورکین آتیکوس را انسانسازی میکند و جسم او را به واقعیت تبدیل میکند. این در مورد کامل بودن نیست. او باید در مورد نحوه بازی کردن درس بگیرد.”
ولش که در نسخه برادوی نیز نقش رابینسون را بازی کرد. گفت که قبل و بعد از جورج فلوید متوجه تفاوت بین تماشاگران شده است.
«در نمایش قبل از جورج چه چیز جالبی است؟ ولش گفت: «هیچ تماس و پاسخی وجود نداشت. پس از جرج فلوید، ما صدای آه و آه از تماشاگران و شوک را شنیدیم. به خصوص در مورد کالپورنیا و تام، زیرا آنها آنچه را که مردم فکر می کنند می گویند و سورکین آن چیزها را نوشته است.
Dorcas Sowunmi و Mary Badham از جمله بازیگران فیلم “To Kill a Mockingbird” بودند.
ولش گفت که با آگاهی از هزاران مرد سیاهپوست که در رفراندوم آمریکا برگزار میشوند و هر بار که پرده باز میشود، نمایش را به قربانیان مختلف اختصاص میدهد، برای نقش خود آماده شده است.
«تام رابینسون یک رمان است. اما این درست است. و این هزار بار درست است.» ولش گفت.
او خطاب به حضار گفت: «ما فقط میتوانیم امیدوار باشیم که چیزی یاد بگیرند. با دلسوزی بیشتری تئاتر را ترک خواهند کرد.»
ولز، ویلیامز و توماس درمان را می گویند یکی از نسخههای تور «مرغ مقلد» مری بادهام است که نقش پیشاهنگ را در فیلم ۱۹۶۲ بازی میکند، حالا نقش شخصیت متفاوتی را در داستان بازی میکند – خانم هنری لا. از همیشه
بدهام گفت: «زمانش فرا رسیده است. این درس زندگی است که ما هنوز یاد نگرفته ایم. بنابراین، تا زمانی که دیگر مجبور به انجام این کار نباشیم، کار ما کامل نخواهد شد.»
گرگوری پک شاخص آرون به شما چه می گوید؟ در نقش آتیکوس فینچ، وکیل آلابامایی، وظیفه محافظت از مرد سیاهپوستی متهم به تجاوز نادرست به یک دختر سفیدپوست در حین بزرگ کردن فرزندان بی مادر، از جمله یک دختر پیشاهنگ (مری بادهام) را بازی می کند. فیلم او در سال 1962 “کشتن، مرغ مقلد”|
بادام گفت که آوردن شهر بازی به شهر به کمپین کمک کرد تا رمان را در مدرسه نگه دارد، رمانی که در سال های اخیر به دلیل محتوای نژادی آن مورد حمله قرار گرفته است.
من بارها با مدرسه صحبت کردم تا آنها را تشویق کنم که داستان را در برنامه درسی خود نگه دارند. و اکنون ما واقعاً سخت می جنگیم تا آن را در مدرسه نگه داریم. ما در این مرحله احساس میکنیم که احاطه شدهایم، اما نمایشنامه به ادامه داستان کمک کرده است.»
توماس گفت که حتی منتقدانی که از سورکین به خاطر تجدید نظر در برخی از محتوای رمان انتقاد کردند. اما این نمایشنامه به روح هارپر لی وفادار می ماند.
او گفت: “این چیز عالی در مورد کلاسیک است. شما می توانید سوالاتی بپرسید، آنها را ویرایش کنید و به جلو ببرید. تا آنچه در منبع پایدار است از بین نرود. اما سؤالات دیگری وجود دارد که منعکس کننده تغییراتی است که ما تجربه کرده ایم و در حال حاضر در حال انجام آن هستیم.»
ده کتابی که از سنت اگزوپری باید خواند
هفتاد سال از مرگ پر ابهام آنتوان دو سنت اگزوپری، خلبان، شاعر و داستان نویس معروف فرانسوی و خالق شازده کوچولو می گذرد. اگزوپری، نه تنها خلبانی بی باک، میهن پرست و مبارزی ضد فاشیسم بود بلکه تجربه های زندگی پرماجرایش را به عنوان خلبان پست هوایی فرانسه و خلبان جنگ، دستمایه رمان ها و داستان های شاعرانه و خیال انگیز خود ساخت.
او که بارها از خطرات مهلک هوایی جان بدر برده بود، سرانجام قربانی عشقش به پرواز و هوانوردی شد.
هواپیمای اگزوپری در پروازی اکتشافی بر فراز دریای مدیترانه در ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴ سقوط کرد و باعث مرگش شد. محل سقوط او بارها به امید یافتن ردی از او یا جنازه اش کاویده شد اما هیچ نشانی از او به دست نیامد. سنت اگزوپری، کوتاه زیست و آثار اندکی خلق کرد اما آثار معدودش به خاطر جنبه های عمیق انسانی، لحن شاعرانه و شخصیت های جذابش، مخاطبان بی شماری در سراسر جهان دارد.
به مناسبت هفتادمین سالگرد مرگ اگزوپری، نگاهی می کنیم به ده رمان و نوشته ادبی شاخص او.
هوانورد
"هوانورد"، نام نخستین داستان کوتاهی است که از آنتوان دو سنت اگزوپری در سال ۱۹۲۶ منتشر شد. این داستان که نخستین بار در مجلهٔ فرانسوی کشتی پولب به چاپ رسید در اصل بخش کوتاهی از رمان بلند او به نام "فرار ژاک برنیس" است که بعداً اگزوپری آن را با تغییرات زیادی با عنوان "پیک جنوب" منتشر کرد. ژان پروست، ویراستار مشهور فرانسوی که این داستان را ویرایش کرد، اگزوپری را در منزل یکی از دوستان مشترک شان دیده بود و تحت تاثیر سبک نوشتن او و قدرت تخیل و توصیف او به عنوان یک خلبان قرار گرفت. "هوانورد"، شرح زندگی شخصیتی خیالی به نام ژاک برنیس، خلبان فرانسوی است و دوره های مختلف زندگی او از آغاز خلبانی تا مربی گری پرواز را دربر می گیرد.
پیک جنوب
"پیک جنوب" نام اولین رمان سنتاگزوپری است که در سال ۱۹۲۹ به وسیله انتشارات گالیمار در فرانسه منتشر شده است. در این رمان، همه چیز از زاویه دید ژاک برنیس (قهرمان داستان هوانورد)، تصویر شده است؛ از زمانی که او با هواپیمایش از فرودگاه تولوز فرانسه به هوا برمی خیزد و به سمت صحرای آفریقا پرواز می کند.
اگزوپری "پیک جنوب" را زمانی که در تنگۀ جوبی در کنار صحرای غربی در جنوب مراکش بود نوشت. در این رمان با مردی سرو کار داریم که صحرا و مردمانش را خوب می شناسد. نخستین پاراگرف رمان، فضای شبانه صحرا را چنین تشریح می کند: "آسمانی به شفافیت آب که ستارگان در آن تن شسته و خودنمایی می کنند. و آنگاه شب فرو می افتد و ریگ های روان صحرا خود را زیر نور ماه می گسترند."
در سال ۱۹۳۷ فیلمی به زبان فرانسوی به کارگردانی پیر بیلون با اقتباس از رمان "پیک جنوب" ساخته شد.
نامه به یک گروگان
سنتاگزوپری "نامه به یک گروگان" را در سال ۱۹۴۳ نوشت که در همان سال منتشر شد. او این اثر را که از شش فصل تشکیل شده، در اصل به عنوان مقدمهای برای رمان دوستش لئون ورث با عنوان سی و سه روز نوشته بود. (اگزوپری این اثر و داستان شازده کوچولو را به لئون ورث تقدیم کرده است) اما لئون ورث به خاطر یهودی بودنش، در پاییز ۱۹۴۰ به جورا در فرانسه پناه برد و رمانش منتشر نشد. از این رو آنتوان مقدمهٔ خود را تغییر داده و همۀ ارجاعات آن به دوستش را حذف کرد و آن را در قالب یک نامۀ بلند به دوستی ناشناس که آنتوان او را گروگانی فرانسوی در دست اشغالگران نازی معرفی می کند، منتشر شد.
در این اثر، اگزوپری، هنگام پرواز از لیسبون، آخرین نگاهش را به اروپای تاریک که در چنگال نازیسم و هیتلر اسیر است، میافکند. در نظر او، همه چیز در میان تیرگی غمانگیزی فرورفتهاست.
پرواز شبانه
پادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
شهرت اگزوپرى با انتشار رمان "پرواز شبانه" آغاز شد که با مقدمه اى از آندره ژید، نویسندۀ نامدار فرانسوى در سال۱۹۳۱ منتشر شد. آندره ژید در مقدمۀ خود بر این کتاب نوشت: "با آنکه نخستین کتاب اگزوپرى (پیک جنوب) را دوست دارم اما این یکی را سخت بدان ترجیح مى دهم."
وقایع داستان "پرواز شبانه" در آمریکاى جنوبى مى گذرد، در دورانى که هوانوردى تجارى، کارى قهرمانانه بود. قهرمان این اثر، به خلبان ها مى آموزد که از مرگ نهراسند و به ماموریت هایشان وفادار باشند.
در سال ۱۹۳۳ کلارنس براون، فیلمی بر اساس "پرواز شبانه" ساخت که در آن کلارگ گیبل، هلن هیز و رابرت مونتگمری بازی می کردند. همچنین گاردنر رید، آهنگساز آمریکایی نیز با الهام از این رمان، قطعۀ ارکستری کوتاهی در ۷ دقیقه ساخت که در سال ۱۹۳۷ اجرا شد. لوئیجی دالاپیکولا، آهنگساز ایتالیایی نیز در سال ۱۹۴۰ اپرای پرواز شبانه را بر اساس این رمان ساخت که در واقع واکنشی در برابر ظهور فاشیسم در این کشور بود. از برگردان هاى این اثر به فارسی، مى توان از ترجمه هاى پرویز شهدى و پرویز داریوش نام برد.
زمین انسان ها
"زمین انسان ها"، از آثار مهم اگزوپری است که نخستین بار در سال ۱۹۳۹ در فرانسه منتشر شد. اگزوپرى زمانى این اثر را نوشت که در طى یکى از پروازهایش بر فراز آسمان اسپانیا، مجروح شده بود و دورۀ نقاهتش را در نیویورک سپرى مى کرد. "زمین انسان ها" یادآور دورانى است که اگزوپرى در مقام یک خلبان، بسته ها و نامه هاى پستى را از بلنداى صحراى بزرگ آفریقا، و از فراز کوه هاى آمریکاى جنوبى مى گذراند. اگزوپری در این رمان، ضمن ستایش از فداکارى ها و از شاخص آرون به شما چه می گوید؟ جان گذشتگى هاى هم قطارانش، به یاد مى آورد که چگونه در حالی که همراه مکانیسین خود، در میان ریگزارها، سرگشته و از تشنگی نیمه جان شده بوده، نخستین بار انسانیت را در هیبت یک بادیه نشین لیبیایی دیده که آمده بود تا نجات دهنده شان باشد. "زمین انسانها"، جایزۀ بزرگ آکادمی فرانسه را دریافت کرد.
"زمین انسان ها" چندین بار به فارسی ترجمه شده که از میان آنها مى توان به ترجمه هاى حبیب الهى، پرویز شهدى و سروش حبیبى اشاره کرد.
خلبان جنگ
اگزوپری را بزرگترین خلبان-نویسنده همه دورانها میدانند. او رمان "خلبان جنگ" را در سال ۱۹۴۰ نوشت. این اثر، روایت آمیخته با رنج و فشارهاى روحى اگزوپرى است. زمانى که او در مقام خلبان شناسایى در نبرد فرانسه در سال ۱۹۴۰، مشغول به خدمت بود، با روحیه شاعرانه اى که داشت، خاطراتش از بیم ها، ناامیدى ها ، شهامت ها و پایدارى ها در مقابل خطر مرگ و جراحت سال هاى سیاه جنگ را ثبت کرد.
سنتاگزوپری در این رمان، تجربه ماهها پرواز خود را در شرح یک مأموریت هراسآور بر فراز شهر آرس در فرانسه خلاصه میکند. "خلبان جنگ" در سال ۱۹۹۸ به شکل نمایشی رادیویی در رادیو بیبیسی ۴ اجرا و پخش شد. این رمان در ایران توسط اقدس یغمایى ترجمه شده است.
دژ (قلعه نظامی)
"دژ" اثری ناتمام از سنت اگزوپری است که بعد از مرگ نابهنگام او در سال ۱۹۴۸ منتشر شد. پس از اشغال فرانسه، اگزوپری به آمریکا تبعید شد و در سالهای تبعید داستان "دژ" و داستان های دیگری مثل "شازده کوچولو" و "خلبان جنگی" را نوشت. او در داستان "دژ" با تکیه بر تجربه های شخصی اش و مراقبه در احوال انسان معاصر و جهان پیرامونش، سعی کرده است درک خود از خرد انسانی را توسعه بخشد. او همانند یک انسان صحرانشین و سلطان بربرها که دژ نظامی اش را میان شن های صحرا بنا می کند، خِرَد مورد نظرش را به شکل خلل ناپذیری بنا کرده است. به علاوه همۀ تم های اصلی آثار قبلی اگزوپری از جمله عشق، آفرینش، آموزش، خدا، انسان و سفر، در این اثر نیز جلوه گر شده است.
مانون رقاص
مانون رقاص، رمان کوتاهی از سنت اگزوپری است که سال ها بعد از مرگ او به وسیله انتشارات گالیمار فرانسه در سال ۲۰۰۷ در پاریس منتشر شد. اگزوپری آن را در سال ۱۹۲۵ تکمیل کرد اما در زمان حیات او هرگز به صورت کتابی مجزا منتشر نشد. رمانی شاعرانه که با لحنی درون گرایانه نوشته شده و حال و هوای زندگی سنت شکنانه اگزوپری را در دهه بیست پاریس به خوبی معنکس می کند. مونولوگ ها، بیانگر عشق و عواطف شدید او به لوییس دو ولمورین، نویسنده زن فرانسوی و نامزد اگزوپری است که سرانجام او را رها کرد و با مرد دیگری ازدواج کرد.
شازده کوچولو
شازده کوچولو، مشهورترین اثر سنت اگزوپری در سال ۱۹۴۳ یعنی یک سال قبل از مرگ او نخست در آمریکا و بعد در فرانسه منتشر شد. این رمان، که به بیش از ۲۵۰ زبان زندۀ دنیا ترجمه شده و سالانه دو میلیون نسخه از آن به فروش می رود، به عنوان بهترین رمان قرن بیستم در فرانسه شناخته شده است. اگزوپری این داستان را به دوست قدیمی و آنارشیستش لئون ورث، تقدیم کرده است.
" شازده کوچولو"، داستانی عاطفی با درونمایه ای اخلاقی و فلسفی دربارۀ تنهایی، عشق و دوستی است که در قالب سقوط شاهزاده ای جوان به زمین بیان می شود. این داستان زیبا و خیال انگیز، حاصل ماجرا و شخصیتی واقعی است که اگزوپری در دل صحرای موریتانی آن را تجربه کرده است. او که بر اثر خرابی هواپیمایش، مجبور به فرود اضطراری در دل صحرا شده، در آنجا با پسربچهای که رفتاری عجیب و غیرعادی دارد، روبرو می شود که بعدها، الهام بخش او برای خلق شخصیت شازده کوچولو می گردد.
شازده کوچولو با اینکه به زبانی ساده و برای کودکان نوشته شده اما اثری تمثیلی و فلسفی دربارۀ زندگی و ماهیت انسان، تعصب ها و جهل او و بیگانگی اش بر روی زمین است: " انسان تنها با قلب خود می تواند به روشنی ببیند. آنچه که ضروری است در نظر چشم نامرئی است."
یکی از ویژگی های مهم این اثر و تفاوت آن با کارهای دیگر اگزوپری، مصور بودن آن است که با نقاشی های آبرنگی که اگزوپری خود کشیده است تزیین شده است.
شازده کوچولو از زمان انتشارش در آمریکا تا کنون منبع الهام بسیاری از فیلمسازان، موسیقی دانان و نمایشنامه نویسان بوده و در قالب های مختلف فیلم (زنده و انیمیشن)، تئاتر، باله، اپرا، نمایش رادیویی و برنامه تلویزیونی اجرا شده است. نخستین بار روس ها، اقتباسی سینمایی از این داستان در سال ۱۹۶۶ ارائه کردند. پس از آن نخستین نسخه سینمایی آن به زبان انگلیسی در سال ۱۹۷۴ ساخته شد با بازی باب فاس در نقش مار و جین وایلدر در نقش روباه. نسخه سه بعدی انیمشین آن نیز هم اکنون در دست تولید است.
شازده کوچولو چندین بار به فارسی ترجمه شد که معروف ترین ترجمه متعلق به احمد شاملو است. محمد قاضی، ابوالحسن نجفی، مصطفی رحماندوست و رضا طاهری از دیگر مترجمان این داستان اند اما ترجمه های متعدد دیگری نیز از این اثر صورت گرفته است.
نوشته هایی دربارۀ شاخص آرون به شما چه می گوید؟ جنگ
سنت اگزوپری ضد نازیسم بود و بعد از اشغال فرانسه به وسیله نازی ها در سال ۱۹۴۰ به آمریکا گریخت تا دولت آمریکا را به مشارکت در جنگ ترغیب کند. "نوشته هایی دربارۀ جنگ"، مجموعه مقالات، اسناد و مشاهدات سنت اگزوپری را دربر می گیرد که بین سال های ۱۹۳۹ و ۱۹۴۴ نوشته شده و برای نخستین بار در سال ۱۹۸۲ به وسیله انشارات گالیمار در فرانسه منتشر شد.
این نوشته ها که قبلا جایی منتشر نشده و یا در دسترس نبود، شناخت دقیقی از روحیۀ میهن پرستانۀ سنت اگزوپری و انگیزه هایش برای شرکت در جنگ و دفاع از فرانسه به دست می دهد. به نوشته ریمون آرون در مقدمۀ این کتاب، این نوشته ها برای کسانی که سال ها به دنبال فهم این موضوع بودند که چرا اگزوپری می خواست برای فرانسه بجنگد اما در عین حال از وابستگی به ژنرال دوگل و گُلیست ها پرهیز می کرد، پاسخ های خوبی دارد.
جذب سرمایه گذار با ۱۱ راهکار مطمئن
شاید وقت آن است که روش دیگری را بهکار بگیرید. در این مقاله ۱۱ راهکار وجود دارد که به شما در جذب سرمایه گذار فرشته یا ریسکپذیر کمک و تجارت شما را برای سرمایهگذاری جذابتر میکند.
حتما بخوانید:
۱. «فروش نرم» را از طریق نتورکینگ امتحان کنید
نتورکینگ معمولا مهمترین توصیه برای مؤسسین تازهکار است چون به شما امکان میدهد که شروع خودمانیتر و غیررسمی داشته باشید.
دیانا گودوین مؤسس آکواموبایل میگوید:
«اگر میخواهید کسبوکار بزرگی راه بیندازید، بیرون رفتن و نتورکینگ با کسبوکارهای محلی و جامعهی سرمایهگذاران روش خوبی برای ملاقات سرمایهگذاران است، بیشتر ملاقاتم با سرمایهگذاران به خاطر این بوده که هنگام رخدادهای خاص حضور داشتم و در مورد تجارتم با آنها صحبت کردهام».
در ظاهر این کار کمی ناشیانه به نظر میرسد. در هر صورت شما میخواهید از کسبوکار خود درآمدزایی کنید، آیا این کار خرید مردم را به تأخیر نمیاندازد؟ لزوما نه. دیانا میگوید:
«اگر آنها به تجارت شما علاقهمند باشند به مکالمه ادامه میدهند. اگر اجازه بدهید همه چیز طبیعی پیش برود نتایج خوبی بهدست خواهید آورد».
فروش نرم و طبیعی یک هنر است؛ اگر درست انجام شود سرمایهگذاران را وادار میکند تا به تجارت شما بیشتر فکر کنند. شما فقط ایدهی خود را به آنها تلقین نمیکنید، شما با راهبرد خود از طریق فرایندهای نتورکینگ به ارتباطات اجتماعی تکیه میکنید تا روی تصمیمهای سرمایهگذاران اثر بگذارید.
۲. ابتدا نتایج را نمایش بدهید
عمل کردن خلاف این چرخه سخت است: شما برای بهدست آوردن مشتری به پول نیاز دارید اما برای بهدست آوردن پول به مشتری نیاز دارید.
درست است که این یک تناقض است اما ارزش شاخص آرون به شما چه می گوید؟ این را دارد بهجای اینکه اول دنبال پول بگردید و سپس دنبال مشتری، قبل از اینکه سراغ یک سرمایهگذار بروید، تلاش کنید مشتری یا کاربر بهدست بیاورید. جان رود مؤسس Next Step Test Preparation میگوید: «برای جلب اولین مشتریای که به سرمایهگذاری خارجی زیادی وابسته نیست برنامه داشته باشید».
چرا این امر اینقدر مهم است؟ جان رود توضیح میدهد:
«بهطور خاص اگر این اولین تجربهی کسبوکار شماست، در صورت جذاب بودن کار شما، جلب سرمایهگذار با شرایط خوب آسانتر است (مخصوصا سرمایهگذارانی که به مؤسسهها وابسته نیستند)».
باید به سرمایهگذاران ثابت کنید که ایدهتان کارآمد است و هیچ نشانهای محکمتر از مشتریان دستبهنقد وجود ندارد.
۳. راهنمایی بگیرید
بهجای اینکه بدون مقدمه به سرمایهگذاران زنگ بزنید و التماس کنید تا در کسبوکار شما سرمایهگذاری کنند، در نظر داشته باشید که میتوانید ابتدا نظر آنها را بپرسید. حسین احمد مؤسس Transpose میگوید:
«تماسها و ایمیلهای بیمقدمه به سرمایهگذاران برای جلب نظر آنها به کسبوکار نوپای شما، معمولا بینتیجه است. بهجای آن من ترجیح میدهم از سرمایهگذاران قابلتحسین راهنمایی بگیرم».
اگر با راهبرد مشخص ابتدا برای راهنمایی سراغ یک سرمایهگذار بروید، ممکن است بتوانید با آنها رابطهای ایجاد کنید که نتیجهی آن تمایل آنها به سرمایهگذاری در کسبوکار شما در آینده باشد. این کار به آنها فرصت میدهد تا به ضعفهای بالقوهی شما اشاره کنند و نشان میدهد که برای نظر آنها ارزش قائلید. حسین احمد میگوید:
«در تجربهی من درخواست راهنمایی واقعی اغلب میتواند منجر به دستیابی به یک سرمایهگذار دلسوز و درگیر شود».
۴. شریک داشته باشید
وقتی به سراغ سرمایهگذاران میروید، آنها فقط محصول یا خدمات شما را نمیخواهند؛ تیم شما نیز برای آنها مهم است. بن لنگ مؤسس Mapme میگوید:
«سرمایهگذاران فرشته و خطرپذیر اغلب دنبال شرکای بااستعداد میگردند و بهندرت سراغ یک مؤسس تنها میروند».
این موضوع دلیل نمیشود که با هرکسی کار کنید. انتخاب تیم رهبری درست برای کسبوکار نوپای شما فرایند ظریفی است چون داشتن شرکای بد در نهایت آسیب بیشتری به کسبوکار شما میزند تا اینکه اصلا شریکی نداشته باشید.
به هر حال اگر بتوانید شریک مناسبی پیدا کنید فرایندهای آغازین کسبوکار شما بینهایت آسانتر میشود (حتی فراتر از جذب سرمایهگذاران). «بن لنگ» میگوید:شاخص آرون به شما چه می گوید؟
« تأسیس یک شرکت بهتنهایی کار خیلی سختی است، داشتن شریک باعث میشود حامیانی داشته باشید که میتواند جهش بزرگی برای شرکتتان باشد».
۵. نحوهی بازگشت سرمایه را مشخص کنید
با وجود اینکه ممکن است سرمایهگذاران به کسبوکار شما ایمان داشته باشند، در نهایت آنها میخواهند از سرمایهی خود پول کسب کنند. بنابراین مهم است برای آنها مشخص کنید که با سرمایهگذاری در کسبوکار شما چه چیزی عاید شخص آنها میشود.
نیک براون مؤسس PetInsuranceQuotes میگوید:
«سرمایهگذار شما چه فرشته باشد چه خطرپذیر چه عموی ثروتمندتان، ضروری است به آنها نشان بدهید که چگونه میخواهید سرمایهشان را بازگردانید. تمرکز روی خود و شکل کسبوکارتان وسوسهانگیز است اما در نهایت سرمایهگذاران میخواهند بدانند که چه چیزی عایدشان میشود. بهترین راه برای متمایز بودن و جلب علاقه این است که واضح مشخص کنید چگونه و چه زمان سرمایهی آنها را بازمیگردانید».
۶. سرمایهگذاری پیدا کنید که شریک هم باشد، نهفقط پولدهنده
تزریق نقدینگی به کسبوکار شما خیلی مفید است (در واقع از ابتدا دنبال همین هستید) اما دنبال سرمایهگذاری بگردید که بتواند چیزی محسوس و فراتر از تنها پول به کسبوکار شما اضافه کند؛ سرمایهگذاری که بتواند به شما کمک کند تا کسبوکار خود را قویتر کنید (با مشاوره یا ارتباطات صنعتی و دانش) در نهایت برای شما سودمندتر از سرمایهگذاری است که غیر شاخص آرون به شما چه می گوید؟ از پول چیز دیگری برایتان به همراه ندارد.
آرون ساسمن مؤسس TheSquareFoot پیشنهاد میدهد:
«از آنها بپرسید نسبت به شرکت شما چه دیدی دارند، بهنظر آنها شرکت شما چهکاری را خوب انجام میدهد و برای آنها هدف نهایی رشد با شرکت شما چیست. بهتر است بهجای سرمایهگذاری که میخواهد مقداری پول سرمایهگذاری کند و برود، سرمایهگذاری فعال پیدا کنید».
۷. عضو یک شتاب دهندهی استارتاپ شوید
ویشال شاه مؤسس NoPaperForms میگوید:
«به مؤسسین تازهکاری که با سرمایهگذار خطرپذیر ارتباط مستقیم ندارند توصیه میکنم به شتابدهندههای معروفی که میتوانند از شبکه و اعتبار خود برای استارتاپ شما استفاده کنند درخواست بدهید».
از فرصتهای مربیگری گرفته تا کار بر روی گرههای کسبوکار شما، عضویت در یک شتابدهنده میتواند برای استارتآپهای جدید بسیار مفید باشد. این کار جذب سرمایه را برای شما تضمین نمیکند اما استارتاپ شما را به نامزد مناسبتری برای سرمایهگذاری تبدیل میکند. ویشال توضیح میدهد:
«حمایت شدن توسط یک شتابدهندهی برتر مثل Y-Combinator یا TechStars بهخودیخود سرمایهگذاری را تضمین نمیکند اما میتواند شرایط را به نحوی تغییر بدهد که ریسک سرمایهگذاری در کسبوکار شما بهطور چشمگیری پایین بیاید».
۸. فعالیتهای خود را پیوسته ادامه بدهید
«داگلاس هاچینگز» (Douglas Hutchings) از Picasolar پیشنهاد میدهد:
«جذب سرمایه معمولا فرایند سریعی نیست. قبل از اینکه به پول نیاز پیدا کنید با یک سرمایهگذار بالقوه ارتباط برقرار کنید».
توصیهی داگلاس برای نگهداشتن سرمایهگذاران بالقوه چیست؟ «به آنها بگویید اکنون کجا هستید، قبل از اتمام دورهی بعدی کجا خواهید بود و سرمایهی جدید شما را قادر به انجام چه کارهایی میکند. با آمار و ارقام دقیق نظر آنها را جلب کنید. همه از کسی که کارهایی را که وعدهی انجامشان را داده است، ثبت میکند خوششان میآید!»
۹. ارتباطات و آمارهای مربوط به مشتریان را به اشتراک بگذارید
همانطور که در مورد شماره ۲ اشاره کردیم برای جذب سرمایهگذاران، نشان دادن اینکه مردم محصول شما را دوست دارند و از آن استفاده میکنند یکی از ارزشمندترین کارهای شما خواهد بود.
نانکسی لیو مؤسس Enplug میگوید:
«وقتی برای جذب سرمایهگذار اقدام میکنید، نقدهای کاربرانتان بهترین سلاح شما خواهد بود. ما یک صفحهی گسترده با فهرستی از مهمترین مشتریانمان داریم؛ در فهرست برای هر مشتری اطلاعات اضافی قرار دادهایم مثل نقلقولهایی از آن مشتری، چقدر خرج میکنند، چه مدت مشتری ما بودهاند و چند بار نقشهی نرمافزاری خود را ارتقا دادهاند».
نگهداری سوابق و اشتراکگذاری آنها نهتنها ثابت میکند مردم به محصول یا خدمات شما علاقهمندند، بلکه عزم شما برای رشد استارتاپتان را نیز نشان میدهد. نانکسی میگوید:
«صفحهی گسترده نشان میدهد شما به نتایج اهمیت میدهید».
۱۰. از جذب سرمایهی آنلاین استفاده کنید
نتورکینگ رودررو مهم است، اما برای جذب سرمایه نباید به محل زندگی خود محدود باشید.
فن بای مؤسس Blank Label میگوید:
«با وجود محبوبیت پلتفرمهای جذب سرمایه مثل AngelList ،gust و CircleUp، دیگر لازم نیست شما حتما در درهی سیلیکون باشید تا جذب سرمایه کنید. اگر کسبوکارتان بهترین آمار و ارقام را در صنعت شما داشته باشد، قادر به جذب سرمایه خواهید بود».
او همچنین توصیه میکند:
«با تأکید بر بهترین آمار خود دربارهی کسبوکارتان در یکی از این سایتها پُست بگذارید و سرمایهگذارانی را که در صنعت شما فعالیت میکنند، پیدا کنید».
۱۱. مثل بقیه نباشید
برای جلب توجه سرمایهگذار، محصول شما باید مشکلی را حل کند. خیلی از مؤسسین فقط تلاش میکنند چرخ را از اول اختراع کنند، پس سعی کنید یکی از آنها نباشید.
آیدان کانیف مؤسس Dropsource میگوید:
«همانطور که جف همرباکر، مؤسس و رئیس دانشمندان Cloudera میگوید «بهترین ذهنهای نسل من به این فکر میکنند که چگونه مردم را به کلیک کردن روی تبلیغات وادار کنند. این افتضاح است». من بیش ازآنچه انتظار داشتم سرمایهگذارانی را یافتم که از سرمایهگذاری در اپهای تکراری و پیشرفت کُند خسته شده بودند».
جی جانسون مدیر Small Lot میگوید:
«کسبوکارتان هرچه هست، ابتدا چیزی بسازید؛ تا جای ممکن این کار را کمکم انجام بدهید و کاربر و سود بهدست بیاورید. راههای زیادی برای عملی کردن این طرز فکر، خارج از چهارچوبهای همیشگی وجود دارد».
«همانطور که ضربالمثل قدیمی میگوید: «بخت با افراد برجسته یار است». او به مؤسسین توصیه میکند برای «انجام چیزی شگفتانگیز» تلاش کنند.
شهیدی که حاج قاسم سلیمانی به او لقب سردار اروند داده بود+ عکس
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، دوران دفاع مقدس و نبرد علیه رژیم بعثی به سرکردگی صدام یکی از دورههای پر افتخار کشورمان است. ارتش بعثی در روزهای پایانی شهریورماه سال ۱۳۵۹ به یک حمله سراسری علیه خاک کشورمان دست زد تا بتواند علاوه بر تجزیه خاک کشورمان بر منابع طبیعی ایران همچون نفت و گاز موجود در جنوب کشور نیز تسلط پیدا کند.
نیروهای مسلح کشورمان که در آن روزها به تازگی از مبارزه با ضد انقلاب خلاص شده بودند به ناگاه با حمله ارتش بعث مواجه شدند و به همین دلیل با اتحاد به سوی مرزهای کشورمان رفتند تا جلوی پیشروی ارتش بعثی را بگیرند. در میان این نیروها بودند جوانان و افرادی که بدون هیچ تجربه نظامی وارد میدان نبرد با دشمن بعثی شده بودند و در مقابله استکبار جهانی ایستادگی کردند تا ذرهای از خاک کشورمان کم نشود.
در میان این جوانان بودند افرادی که میزهای دانشگاه را رها کردند و وارد سنگر جهاد شدند که بسیاری شناخته شده اند و برخی نیز کمتر شناخته شدند و بعضی دیگر نیز گمنام مانده اند. شخصیتهایی مانند شهیدان حاج ابراهیم همت، حاج مهدی باکری، حاج حسین خرازی، محمد بروجردی و بسیاری دیگر برای ما نام آشنا هستند و برخی دیگر را هنوز به خوبی نمیشناسیم.
یکی از این جوانان که شاید نام آن کمتر به گوش مردم ما رسیده باشد طلبه شهید حسن یزدانی از جوانان اهل کرمان است که در ادامه با زندگی این شهید بزرگوار آشنا میشویم.
شهیدی که حاج قاسم سلیمانی به او لقب سردار اروند داد
طلبه شهید حسن یزدانی یکی از شهدای لشکر ۴۱ ثارالله کرمان است که در یکی از روزهای تابستان سال ۱۳۴۸ در یک خانواده مذهبی در شهر کرمان چشم به جهان گشود. حسن ۱۱ ساله بود که به همراه خانواده خود به شهر قم رفت و یک سال بعد در سال ۱۳۶۰ دوباره به زادگاهش در کرمان بازگشت. او در همان سالها ۱۲ یا ۱۳ بیشتر نداشت که برای تحصیل در حوزه علمیه و مطالعه دروس مذهبی و دینی راهی حوزه علیمه کاشان شد.
حسن که به شرایط روز و حمله ارتش بعثی به ایران اسلامی آگاه بود تابستان همان سال به کرمان بازگشت و از پدرش درخواست کرد تا به جبهههای نبرد حق علیه باطل برود، اما پدرش با او مخالف بود و به او میگفت که حالا زود است؛ فعلاً درس بخوان. او در پاسخ به این سخنان میگفت که امام فرمودهاند هر کس توانایی رفتن به جبهه را دارد، باید برود. پدر به او گفت: بهتر است درس و حوزه را ادامه دهی و احادیث محمد و آل محمد را بیشتر بخوانی. اما او که برای رفتن به جبهه و نبرد با مزدوران بعثی بسیار مشتاق بود بلاخره با اصرار زیاد به پدرش از او رضایت گرفت و به مناطق عملیاتی اعزام شد.
هنگامی که قصد اعزام به جبهههای نبرد حق علیه باطل را داشت به لشکر ۴۱ ثارالله پیوست و چندی بعد با صلاحدید فرماندهان به خاطر هوش بالا به عضویت واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله درآمد و مسئول محورهای شناسایی مناطق عملیاتی شد.
او به همراه دیگر همرزمش شهید محمدحسین یوسف الهی در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله عملیاتهای شناسایی را به خوبی انجام میدادند. همرزمانش میگویند وقتی در جلسات، موقعیت را تشریح میکرد، به قدری دقیق و سنجیده سخن میگفت که حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله با قطع و یقین روی گزارش او کار را انجام میداد.
شهیدی که موجهای وحشی اروند را رام کرد؟
چندی گذشت تا موعد اجرای عملیات مهم و با ارزش والفجر ۸ در بهمن ماه سال ۱۳۶۴ رسید، اما یک مانع بزرگ بر سر راه اجرای عملیات قرار داشت و آن هم خروشان بودن و تلاطمهای بسیار امواج اروند رود بود. حسن به عنوان یک فرد باهوش و با درایت توانست تا با طراحی یک روش کاربردی و استراتژیک ۳۰ بار از اروند رو عبور کند و خطوط دشمن را شناسایی کند.
شهید حسن یزدانی شب عملیات والفجر ۸ در کنار سایر رزمندگان به آب میزند و با شنا کردن از عرض اروند رود عبور میکند. این کار در حالی اتفاق افتاد که آن شب آب اروند رود بسیار متلاطم و خروشان بود. اما رزمندگان با صدای بلند نام حضرت زهرا (س) را صدا میکنند و به مرور از عرض رودخانه عبور میکنند تا خود را به خطوط دشمن برسانند.
حسن نیز همانند سایر همرزمانش با قدرت شنا میکند و به طرف ساحل دشمن میرود. او نخستین کسی شاخص آرون به شما چه می گوید؟ است که به ساحل دشمن میرسد و به سوی رزمندگان نگاه می کند و فریاد میزند که حضرت زهرا (س) را دیدید که چگونه بچههای اسلام و قرآن را از امواج سهمگین نجات داد.
عملیات والفجر ۸ به عنوان یکی از چند عملیات بزرگ ایران از روز ۲۰ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ آغاز شد و در تاریخ ۲۹ فروردین سال ۱۳۶۵ به پایان رسید. اما در این میان رزمندگان بسیاری به شهادت رسیدند که بسیاری از آنها از نیروهای اطلاعات عملیات بودند. ۲۳ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ است که دشمن بعثی مقر اطلاعات عملیات را شناسایی کرده و با بمباران شیمیایی آن جا را هدف قرار می دهد. حسن که این خبر را شنیده بود به سرعت خود را به آن جا رساند تا رزمندگان را از زیر آوار بیرون بیاورد که در حین این کار گازهای شیمیایی وارد بدنش شده و شیمیایی میشود.
شهید حسن یزدانی بلافاصله از جبهه به بیمارستان امام رضا (ع) در مشهد اعزام میشود تا در آن جا بستری شده و بهبود پیداکند. اما ۱۱ روز پس از آن به علت عوارض بسیار گازهای شیمیایی دعوت حق را لبیک گفت و شهد شهادت را نوشید.
شهید حاج قاسم سلیمانی درباره شهید حسن یزدانی چه میگوید؟
سردار سپهبد پاسدار شهید حاج قاسم سلیمانی شهید یزدانی را فاتح اروند و عملیات والفجر ۸ میداند و درباره او میگوید: حسن یک طلبه ۱۷ ساله و قهرمان عملیات والفجر ۸ بود. او یک طلبه قوی الروح و اولین کسی بود که پیشتاز و پیشگام و داوطلب عبور از اروند بود. او پیشنماز لشکر بود. او ۳۰ بار در اروند شنا کرد و به دل دشمن زد. آنها را شناسایی کرد و برای لشکر، اطلاعات آورد. با توجه به اینکه اروند رودخانه وحشی نام دارد و کمتر کسی این شجاعت و توکل را دارد که از آن عبور کند، حسن با ارادهای قوی ۳۰ بار در والفجر ۸ این کار را انجام داد. ما بعد از شهادتش به این موضوع فکر میکردیم که آیا آن سالهایی که ما پشت سر حسن، نماز جماعت میخواندیم، او اصلاً به سن تکلیف رسیده بود؟
دیگر همرزمش نیز درباره ویژگی های او می گوید که بعضی مواقع اتفاق میافتاد که حسن مریض میشد و تب میکرد، ما برنامه ریزی میکردیم که بدون او به شناسایی برویم، میگفتیم شما استراحت کنید که زود خوب شوید. موقع حرکت میدیدم که جلوتر از ما آماده رفتن است و طوری رفتار میکرد که اصلا گویا مریض و تب دار نبوده است.
محمد مهدی زند دیگر همرزمش شجاعت و دلاوری او را چنین توصیف میکند: هدایت نیروهای خط شکن سعادت بزرگی بود و هر کسی از عهده اش بر نمیآمد. حسن یزدانی در شب عملیات والفجر ۸ با برادر متصدی توانست به عنوان اولین گروه خط شکن از اروند عبور کنند و خط دشمن با هدایت این عزیزان شکسته شد.
شاخص آرون به شما چه می گوید؟
نگاهی به فیلم "اروند" به روایت پوریا آذربایجانی / قسم به اروند رودی که بی صدا فریاد کشید
ریحانه محمودی (سی و یک نما ) – از اروند گفتن سخت نیست، دست کم برای من نیست. اروند برای من مثل یک اثر موسیقایی آرام و شنیدنی ست، که با ملودی شمرده و هارمونی دلنشین نت ها، گوش را می نوازد و درست وقتی به آن گوشه ی لمس نشده از احساسات و باور های مخاطب می رسد، وقتی تاثیر خود را بر هوش و گوش می گذارد، آهسته و آرام می رود. در حالی که به جان نشسته است.
درفیلم "اروند" قرار نیست ارزش های دفاع مقدس در گوش مخاطب فریاد بزند. قرار نیست سیلی جنگ و خون و وحشت بر صورت مخاطب کوفته شود. در این فیلم فقط برگی از تاریخ هشت سال جنگ تحمیلی را مرور می کنیم. برگی که با روح و جانمان سر و کار دارد .برگی که بازخوانی اش مو به تنمان راست می کند و فارغ از هر عقیده و عقده ای ما را بیش و پیش از هر چیزی به خاطر "انسان" به تماشا و تحسین بر می انگیزد.
اروند اولین فیلمی ست که قصه ی غواصان دست بسته ی ما را روایت می کند. داستان 175 شهیدی که سال گذشته اجسادشان با دستان بسته پیدا شد .جوانانی که نه فقط به رسم جنگ و به خاطر جراحت های جسمیشان بلکه برخی با بدن هایی سالم و به رسم شقاوت توسط رژیم بعثی زنده به گور شدند.
حالا از "پوریا آذربایجانی" فیلمی به روی پرده رفته که ادای دین و احترام تمام قد سینماست به آن ها و تمام شهیدان نبردی هشت ساله و دفاع از هر آنچه معنای ارزش و غیرت را برایمان دارد و محترم است. البته اگر قدر بدانیم تا این "اروند" بهتر دیده شود.
این فیلم پر است از نقاط درخشان که سعی می کنم بی آنکه لذت تماشای آن را در سینما بگیرم گوشه هایی اش را با شما در میان بگذارم. مهم ترین آن بازی های بسیار درونی و تاثیرگزار بازیگرانیست که به ایفای نقش پرداخته اند. "سعید آقاخانی " در لحظه به لحظه ی حضورش در اروند از آن حالت افتان و خیزان راه رفتنش گرفته تا بغض هایی که هنگام حرف زدن به گلویش می چسبد و چشمانش را تر می کند، ثانیه ای شما را تنها نمی گذارد و شما را از دنبالش کردنش وا نمی دارد تا جائی که از همان دقایق ابتدایی با ریتم کند فیلم می خواهیم به او نزدیک شویم، می خواهیم بیشتر حرف بزند، بیشتر بشناسیمش .
اما. یونس اروند(سعید آقاخانی) که جانباز بازمانده ای از عملیات کربلای 4 است راوی داستان دیگریست داستان همرزمان خود؛ هم رزمانی که بعد از گذشت سی سال هنوز هم از یافتن و بازگشتشان شاخص آرون به شما چه می گوید؟ شاخص آرون به شما چه می گوید؟ نا امید نشده است. ما یونس را بی هیچ حرفی بی هیچ شعار و بیانیه ای باور می کنیم. حتی زمانی که در ماشین نشسته و چند جوان درماشین بغلی آهنگی از امیر تتلو را می شنوند و می خوانند و او شیشه ی ماشین را بالا می کشد در حالی که فرزندش که یک توانیاب ذهنیست زمزمه می کند که «خونه خوبه مامانم امیده / خونه خوبه بوی مامانمو می ده» و بعد هم می گوید که این عمو تتله!
یونس سکوت می کند و ما باز هم او را دوست داریم. مثل یونسی که در دل ماهی زندانی شده بود.
"حسین سلیمانی" که نقش جوانی های یونس در این فیلم را بازی می کند به ظن من و به اعتقاد خودش بهترین بازی کارنامه ی کاری خود را ارائه کرده است. لحظه ای که مجروح شده و شاخص آرون به شما چه می گوید؟ در گوشه ای از اروند رود شاهد بستن دست های همرزمان خود است زمزمه های ضجه واری می زند که حال و حسش چون دانه ای در جان مخاطب فرو می رود، جوانه می زند و سبز می شود.
"مهرداد صدیقیان" در این فیلم اما چیز دیگریست با تصویری متفاوت که هیچ گاه چنین عمیق و ریشه دار به چشمان مخاطب نیامده است. جوان برومندی که جنگ را بلد شده و از خودگذشتگی و ایثار را. در صورتش، در زبان بدنش، در نگاهش و از همه مهم تر در کلام و گفتارش تا جائی که می توانید با چشم بر هم زدنی عاشقش شوید، آن زمان که یونس مجروح شده را به عقب کشیدن وادار می کند و با بوسه ای بر پیشانی اش بی واهمه به قلب حادثه هجوم می برد. درخشان ترین قسمت حضور او در اروند مکالمه اش با یونس امروز است در جمله هایی که میان آنان رد و بدل می شود ولی نه به همین سادگی که من از آن می نویسم . گفت و گویی میان دو منتظر؛ یکی در انتظار یابیده شدن و دیگری در انتظار یافتن.
فیلم برداری فیلم اروند از نکات قابل توجه و تامل آن است .از آن فیلم برداری هایی که شما حضور دوربین را حس نمی کنید. انگار این چشمان شماست که شاهد وقایع فیلم است. صدابرداری که به طرز عجیبی این روزها در بسیاری از فیلم های درخشان با کاستی های قابل توجهی صورت می گیرد به درستی تمام وظیفه خود را در این فیلم انجام داده است.
و اما نویسندگی و کارگردانی اثر که بر عهده ی پوریا آذربایجانی جوان است، کاری که اگر از ریتم افتادن های گهگاه فیلم بگذریم بی شک درخشان ترین اثر وی و یکی از کارهای ماندگار درژانر دفاع مقدس سینمای ایران است.
در اروند شاهد صحنه هاو لحظاتی هستیم که در پس آن گفته ها و نا گفته های بسیاریست.
به زمان عملیات که برمی گردیم یکی از همرزمان یونس را می بینیم که پیش از آغاز عملیات گربه ای باردار را بغل گرفته و با زبان آذری با یونس حرف می زند و می خواهد جایی امن برای زایمانش پیدا کند و یونس که آذری نمی داند سرگردان از این سو به آن سو به دنبالش می رود در ادامه دیگر گربه را نمی بینیم ولی بعد از گذشت سال ها، زمانی که یونس با گروه تفحص همراه می شود، ماشین جنگی قدیمی ای را می بیند به داخل آن می رود و گربه های تازه متولد شده ی گرسنه ای را در آن می یابد. حالا جنگ تمام شده و دست سربازی عراقی برای دادن ظرفی شیر به سوی یونس دراز می شود. بله جنگ تمام شده و بچه گربه های بی مادر از سر انگشتان یونس سیراب می شوند. در عمق حضور گربه ها به عنوان نشانی از نقشه ی ایران زمین رازی نهفته است که مخاطب آگاه فیلم در لحظه آن را در می یابد.
این فیلم هم مانند بسیاری از فیلم های شاخص و تحسین شده خالی از عیب نیست ولی تماشایش بدون ذره ای تردید هدیه ای شایسته به روح انسان مدرن امروزیست. هدیه ای به ارزش ها به اخلاق و ایثار. هدیه ای که ذوقش چشمانتان را بارانی می کند، قلبتان را صیقل می دهد و ذهنتان را به تفکری دوباره و دوباره به آن چه در آن دوران بر مردمان این سرزمین گذشته وا می دارد.
خلاصه ی فیلم: یونس جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس، حالا بیست و هفت سال پس از پایان جنگ هنوز هم با خاطره ی هم رزمانش روزگار می گذارند. همراه شدن او با یک گروه تفحص اما اتفاقات تازه ای را در این جریان سیال ذهن وارد می کند.
عوامل فیلم:
نویسنده و کارگردان:پوریا آذربایجانی
تهيه کننده:مهدی داوری
جانشین تهیه کننده: علی باذل و مهدی معزی
بازيگران:سعید آقاخانی، طناز طباطبایی، پانته آ پناهیها،مهرداد صدیقیان، امید روحانی، حسین سلیمانی و کاظم سیاحی
ساير عوامل:مدیرفیلمبرداری: مرتضی غفوری/ تدوین: امیر ادیب پرور/ صدابردار: محمودخرسند/ طراح صحنه و لباس: مهدی موسوی/ آهنگساز: کارن همایونفر/ طراح گریم: کامران خلج/ جلوه های ویژه میدانی: محمدرضاشرف الدین/ جلوه های ویژه کامپیوتری: امیرسحرخیز/ منشی صحنه: جمشیدخندان/ گروه کارگردانی: پانته آ حسینی /مهدی سلیمانی منصور/ سعیدروشن/ مدیرتدارکات: سهراب دادگستر/ عکس: موناسرتوه/ مدیر تبلیغات: میثم میرزایی/ روابط عمومی: محمدصادق شایسته/ مجری طرح و مدیرتولید: پیمان جعفری
دیدگاه شما