آشنایی با مفهوم سرمایهگذاری سری B ،A و C در استارتاپها
تعداد قابلتوجهی از استارتاپها بواسطه دریافت بودجه از شرکتهای سرمایهگذار یا شتابدهنده به وجود آمده و توسعه مییابند. معمولاً روال بدین صورت است که تنها در صورت افزایش ارزشهای برآوردی در مورد یک کسبوکار نوپا یا استارتاپ، این سرمایه طی چند مرحله افزایش مییابد که اصطلاحاً Series-B ،Series-A و Series-C نامیده میشود که در ادامه قصد داریم بیشتر با ماهیت هر کدام از این مراحل آشنا شویم.
به طور کلی، ارزش یک کسبوکار را میتوان با در نظر گرفتن معیارهای مختلفی برآورد کرد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
- افزایش احتمال موفقیت
- درک POC توسط جامعۀ هدف
- میزان رشد مشتریان استارتاپ در بازههای زمانی مختلف
لازم به ذکر است که در هر راند (دوره) سرمایهگذاری، ارزیابی معیارها به طور مستقل انجام میشود و این در حالی است که سرمایهگذارانی که در مراحل اولیه در یک استارتاپ یا کمپانی سرمایهگذاری کردهاند، به منظور حفظ سهم خود ترجیح میدهند تا در مراحل بعدی رشد استارتاپ نیز در آن سرمایهگذاری کنند.
آشنایی با مفاهیم Seed و Angel Inventor
در ادامه قصد داریم ببینیم که Seed (سرمایهٔ اولیه) چیست و Angel Investor (فرشتهٔ سرمایهگذار) در یک استارتاپ به چه کسی گفته میشود. اگر در مرحلۀ طرح یا ایدۀ اولیۀ خود هستید و با استفاده از پساندازتان نمونۀ اولیه یا به اصطلاح MVP محصولی را ساختهاید که هماکنون نیز با اقبال نسبتاً خوبی مواجه شده است، ممکن است انتظار داشته باشید تا برخی افراد به عنوان اصطلاحاً Angel Investor (فرشتهٔ سرمایهگذار یا سرمایهگذار اولیه) علاقهمند به سرمایهگذاری در استارتاپ شما باشند. نیاز به توضیح نیست که اگر ایدهای عالی و تیمی واقعاً خوب دارید، به احتمال قریب به یقین سرمایهگذاران به ساختن این محصول در مقیاس انبوه نیز به شما کمک خواهند کرد.
مرحلهٔ سرمایهگذاری Series-A
سری A اولین دور سرمایهگذاری مالی است که یک استارتاپ از شرکت سرمایهگذار یا شتابدهنده دریافت میکند به طوری که سرمایهگذاران با سرمایهگذاری در استارتاپ صاحب بخشی از سهام آن میشوند. در این دوره، استارتاپ بر اساس معیارهای خاصی ارزیابی میشود که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
- اثبات ماهیت استارتاپ به جامعهٔ مشتریان
- پیشرفت حاصل از سرمایۀ اولیه
- کیفیت تیم اجرایی
- نیاز بازار
- و همچنین ریسکهایی که استارتاپ با آن درگیر است
سرمایهگذاری در سری A اهدافی را شامل میشود که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- تأمین حقوق افراد مرتبط و مشغول به کار در استارتاپ
- تحقیقات بازار
- نهایی شدن محصول یا سرویس مورد نظر برای معرفی و عرضه به بازار
این راند سرمایهگذاری مالی معمولاً زمانی انجام میشود که استارتاپ در پروسهٔ سوددهی قرار گرفته است (هرچند که ممکن است سود آن چندان زیاد نباشد.) و نیاز به توضیح نیست که سرمایهگذاری در این دوره روی استارتاپها بالاترین نرخ ریسک را برای سرمایهگذاران دارا است!
مرحلهٔ سرمایهگذاری Series-B
در این مرحله، محصول یا سرویس کسبوکار نوپای مد نظر به بازار عرضه شده و سرمایهگذاری در آن به منظور توسعۀ بیشتر، رقابت با سایر فعالان در آن صنعت و برخودار شدن از سهم بازار بیشتر انجام میشود. به عبارت دیگر، هدف از سرمایهگذاری در این مرحله جلوگیری از ورشکستگی و همچنین امکان سوددهی خالص استارتاپ است. به طور کلی، در این مرحله ریسک سرمایهگذاری نسبت به مرحلهٔ قبل پایینتر است و میزان بودجهٔ سرمایهگذاری شده نیز بیشتر از بودجۀ مرحله A میباشد و این در حالی است که ارزشگذاری استارتاپ در این مرحله بر اساس عوامل زیر صورت میگیرد:
- پِرفورمنس (عملکرد) استارتاپ در مقایسه با دیگر فعالان صنعت
- پیشبینی درآمدهای آتی
- داراییهای استارتاپ (مانند مالکیت معنوی و غیره)
مرحلهٔ سرمایهگذاری Series-C
یک شرکت سرمایهگذار زمانی وارد مرحلهٔ سوم سرمایهگذاری میشود که استارتاپ ماهیت خود و همچنین موفقیتش در بازار را به خوبی اثبات کرده باشد. در واقع، یک استارتاپ رو به رشد در صورت تمایل به افزایش سهم خود در بازار، خرید و یا توسعۀ محصولات و همچنین عرضهٔ خدمات بیشتر به مشتریانش میتواند سرمایهگذاری مرحله سوم را از شرکت سرمایهگذار خود درخواست کند.
این آخرین مرحله در چرخۀ رشد شرکت قبل از به اصطلاح IPO است (IPO مخفف عبارت Initial Public Offer بوده و به معنای عرضه اولیهٔ سهام است به طوری بر اساس آن یک شرکت خصوصی به شرکتی عمومی مبدل خواهد شد.) در این مرحله، ارزیابی استارتاپ بر اساس یکسری به اصطلاح Data Point انجام میشود به طوری که این مرحله از سرمایهگذاری بیشتر به مانند یک استراتژی برای خروج کامل استارتاپ از وابستگی به شرکتهای سرمایهگذار و مبدل شدن به یک شرکت کاملاً مستقل است.
میمون های چشم بسته یا Blindfolded Monkey در بورس
در وال استریت، اصطلاح “راه رفتن تصادفی یا random walk” یک وقاحت است. این الگویی است که توسط دنیای آکادمیک ساخته شده و به صورت توهین آمیزی به فالگیرهای حرفه ای گفته می شود. در نهایت منطقی آن، به این معنی است که میمونی با چشم بسته که دارت را به سمت صفحات مالی روزنامه پرتاب می کند، می تواند نمونه کارهایی را انتخاب کند که درست به اندازه نمونه ای که با دقت توسط کارشناسان انتخاب شده است، کار کند. در کلاس پرینستون، پروفسور اقتصاد برتون مالکیل، یک بار از شاگردانش خواست با ورق زدن یک سکه نمودارهایی از سهام خیالی ایجاد کنند. سهام با قیمت 50 دلار شروع شد. هر روز، بسته به چرخش سکه، ارزش سهام پنجاه سنت افزایش یا کاهش یافت. همانطور که کلاس به زودی متوجه شد، “سابقه سرمایه گذاری” سهام آنها واقع بینانه به نظر می رسید. مالکیل حتی یکی از آن ها را به یک «چارتیست» نشان داد، سرمایهگذاری که سهام را تنها با تجزیه و تحلیل نمودارهای بازار سهام با این فرض که الگوهای خاصی تکرار میشوند انتخاب میکند.
میمون های چشم بسته یا Blindfolded Monkey
random walk چیست؟
پیادهروی تصادفی حرکات یا تغییراتی را توصیف میکند (مانند نوسانات قیمت در سهام خیالی Malkiel) که از هیچ الگوی قابل تشخیصی پیروی نمیکنند. آزمایش مالکیل این سوال را مطرح کرد که آیا تحلیلگران وال استریت ممکن است توانایی تشخیص الگوها و پیشبینی نوسانات سهام را که با تمام منطق یک چرخش سکه رخ میدهند، فرض کنند. یکی از مفسران ایده پیادهروی تصادفی از نسیم طالب در کتاب فریب خورده توسط تصادفی نقل قول میکند:
درست همانطور که یک روز یکی از افراد قبیله ای بدوی بینی خود را خاراند، باران را دید که می بارد، و روش پیچیده ای برای خاراندن بینی خود برای آوردن باران مورد نیاز ایجاد کرد، ما رونق اقتصادی را به کاهش نرخ بهره توسط هیئت مدیره فدرال رزرو یا موفقیت شرکتی با انتصاب رئیس جمهور جدید “در راس بررسی کردیم.”
فرضیه پیاده روی تصادفی به این معنا نیست که شرکت ها (و قیمت سهام آنها) به طور تصادفی بالا و پایین می شوند. وجود سرمایهگذاران موفق دائمی مانند وارن بافت نشان میدهد که سرمایهگذاریهای بلندمدت مبتنی بر اصول یک کسبوکار میتواند نتیجه دهد و همه سرمایهگذاران میتوانند روند صعودی آهسته و پیوسته بازار را دنبال کنند. اما فرضیه پیاده روی تصادفی به این معنی است که انواع وال استریت هنگام معامله روزانه و تلاش برای آربیتراژ نوسانات کوتاه مدت قیمت سهام، خود را فریب می دهند. این بدان معناست که نوسانات روزانه بیش از حد تصادفی است که نمی توان با تاریخچه معاملات سهام یا اعلان های خبری پیش بینی کرد. تمام معامله گران روز – با ایده پیاده روی تصادفی – به سادگی سیگنال نویز را گیج می کنند.
درخواست تجدید نظر مرد علیه میمون در وال استریت
اگر درست باشد، فرضیه پیادهروی تصادفی و انواع آن به این معنی است که تعداد باورنکردنی از سرمایهگذارانی که به خوبی پاداش میگیرند، شارلاتانهایی هستند که هزینههای مدیریتی گزافی را برای سرمایهگذاری پول افراد دریافت میکنند که بهتر از یک صندوق سرمایهگذاری مشترک متوسط یا انتخاب یک میمون بهطور تصادفی نیست. و همانطور که مالکیل مینویسد، «تحلیلگران مالی که لباسهای راه راه میپوشند، دوست ندارند با میمونهای لخت مقایسه شوند». اما این ایده برای بانکداران جذاب است. در سال 2010، یک میمون سیرک روسی به نام لوشا یک سبد سرمایه گذاری را انتخاب کرد که “از 94 درصد صندوق های سرمایه گذاری کشور بهتر عمل کرد” و مورد تحسین قرار گرفت. شامپانزه با توجه به 30 بلوک، که هر یک نماینده یک شرکت متفاوت بود، و از او پرسید: “می خواهید پول خود را امسال در کجا سرمایه گذاری کنید؟”، شمپانزه 8 بلوک را انتخاب کرد. یکی از سردبیران یک مجله مالی روسی اظهار داشت که لوشا “با موفقیت خرید کرد و مجموعه او تقریباً سه برابر رشد کرد.” او پیشنهاد کرد که «بچه های ویزز مالی» به جای پاداش با پاداش های بزرگ، «به سیرک فرستاده شوند». تجربه سرمایهگذاری لوشا دقیقاً دلیلی بر چالش میمون مالکیل نیست. اما این سوال که آیا میمونها میتوانند کار تحلیلگران مالی را انجام دهند، سالها زودتر توسط موسسهای که کمتر از وال استریت ژورنال ضعیف نبود، مطرح شد.
مسابقه تخته دارت WSJ
مجله از میمون های واقعی استفاده نکرده است. نگرانی نقش هوش در موفقیت در بازار سهام های بیمه (و احتمالاً نگرانی های مربوط به بهره وری دفاتر) آن را از جهان ربود. در عوض، کارکنان وال استریت ژورنال نقش شامپانزهها را بازی میکردند و به صفحههای مالی آویزان شده روی دیوار پرتاب میکردند. پرتفوی میمون شامل 4 سهام بود که توسط دارت کارکنان ضربه خوردند، در حالی که 4 انتخاب سهام، هر کدام از یک سرمایه گذار حرفه ای، سبد رقیب را تشکیل می دادند. مجله نمونه کارها را منتشر کرد و سپس نتایج را مقایسه کرد – ابتدا یک ماه بعد، سپس 6 ماه بعد. مسابقه Dartboard وال استریت ژورنال به عنوان یکی از ویژگی های این روزنامه برای بیش از یک دهه اجرا شد. اما 14 سال، که طی آن تعدادی از مقالات دانشگاهی نتایج مسابقه را بررسی کردند، برای حل و فصل رقابت بین قدرت سرمایه گذاری انسان و میمون کافی نبود. همانطور که ژورنال در مقاله ای که پایان مسابقه را در سال 2002 اعلام کرد، در طول مسابقه، به نظر می رسید که حرفه ای ها جلوتر بودند: اما در نهایت، پس از 142 مسابقه شش ماهه، افراد حرفهای ظاهر شدند و میانگین 10.2 درصد سود سرمایهگذاری را به دست آوردند. دارت ها به طور میانگین در مدت مشابه تنها 3.5 درصد رشد شش ماهه داشتند، در حالی که صنایع داو میانگین رشد 5.6 درصدی را ثبت کردند. حرفه ای ها همچنین از خوانندگان وال استریت ژورنال که در سال 1999 برای پیوستن به این مبارزه دعوت شده بودند، بهتر عمل کردند. با وجود این آمار، همه موافق نبودند که حرفهایها دارت را شکست دهند و همان مقاله از اعلام برنده خودداری کرد. یکی از دلایل این امر این است که سرمایه گذاران حرفه ای به سختی میمون ها را از بین می برند. منتقدان همچنین به مشکلات مربوط به مسابقه اشاره کردند که آنها نتایج را مغرضانه به نفع حرفه ای ها اعلام کردند.
نقش هوش در موفقیت در بازار سهام
اختلال کاتاتونیا: علائم، علل، تشخیص و درمان
5 نشانه خود شیفتگی پنهان و نحوه برخورد با آنها
آژیتاسیون چیست و چه چیزی باعث آن می شود؟
منتور کیست و یک منتور چه وظایفی دارد؟
تروما چیست؟ انواع، علائم و راههای درمان
آنچه باید قبل از انتخاب مشاوره آنلاین بدانید
اختلال هذیان چیست و چه چیزی باعث ایجاد اختلال هذیانی می شود؟
ارزانترین تور لاکچری آنتالیا رو همین الان رزرو کن !
همین حالا هر استعلامی که داری تو هر زمینه ای بگیر
نقش هوش هیجانی در مدیریت سازمان
رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیط های جدید، ویژگی های خاصی را می طلبد که عموما مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند.
رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیط های جدید، ویژگی های خاصی را می طلبد که عموما مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند. یکی از مهم ترین خصیصه ها که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش هیجانی است.
به نظر می رسد هوش هیجانی می تواند شکل تکامل یافته ای از توجه به انسان در سازمان ها باشد و ابزاری نوین و شایسته در دستان مدیران تجاری و تئوریسین های بازار برای هدایت افراد درون سازمان و مشتریان برون سازمان و تامین رضایت آنها. هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجان های و احساسات در توانمندی های انسانی دارد. مدیران برخوردار از هوش هیجانی، رهبران موثری هستند که اهداف را با حداکثر بهره وری، رضایتمندی و تعهد کارکنان محقق می سازند. با توجه به اهمیت هوش هیجانی در مدیریت، این مقاله به بررسی ابعاد هوش هیجانی در مدیریت، رشد و توسعه رهبری در محیط کار و روش آموزش هوش هیجانی در مدیریت سازمان می پردازد.
● هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی (EI) شامل شناخت و کنترل هیجان های خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EI بالایی دارد، سه مولفه هیجان ها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق می کند (مولفه شناختی، مولفه فیزیولوژیکی و مولفه رفتاری).
اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روان شناس به نام های جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، می توانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرآیند تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند.
آنها، اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار بردند. در حقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی هوش هیجانی عاملی است که به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه می کند و به واسطه داشتن مهارت های اجتماعی بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می شود.
هوش هیجانی بیانگر آن است که در روابط اجتماعی و در بده بستان های روانی و عاطفی در شرایط خاص چه عملی مناسب و چه عملی نامناسب است. یعنی اینکه فرد در شرایط مختلف بتواند امید را در خود زنده نگه دارد، با دیگران همدلی نماید، احساسات دیگران را بشنود، برای به دست آوردن پاداش بزرگ تر، پاداش های کوچک را نادیده انگارد، نگذارد نگرانی، قدرت تفکر و استدلال او را مختل نماید، در برابر مشکلات پایداری نماید و در همه حال انگیزه خود را حفظ نماید. هوش هیجانی نوعی استعداد عاطفی است که تعیین می کند از مهارت های خود چگونه به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم و حتی کمک می کند فکر را در مسیری درست به کار گیریم.
● هوش هیجانی و مدیریت بازار
استفاده از هوش هیجانی در تجارت ایده ای نوین می باشد که برای بسیاری از مدیران و تجار جانیفتاده است. در واقع بیشتر مدیران کماکان ترجیح می دهند برای انجام کارها از مغزشان استفاده کنند تا از قلبشان. نگرانی اصلی آنها آن است که احساس همدلی و دلسوزی با همکاران و مشتریان آنها را از پرداختن به اهداف سازمان دور نماید. در هر صورت همه بایستی قبول کنند که قواعد بازی در دنیای امروز متفاوت است و بایستی طبق قاعده روز عمل کرد. شرکت های هوشمند برای نظارت بر تحولات بازار و همسو شدن با تغییرات سلیقه ای و استفاده از قوانین تشویقی معمولا سیستم بازاریابی طراحی می کنند. سیستم بازاریابی فرآیندی کامل است که موجب هماهنگی شرکت با بهترین فرصت های بازار می شود. فرآیند کلی مدیریت بازار شامل ۴ مرحله اصلی است که عبارتند از:
▪ تجزیه و تحلیل بازار: معمولا شامل سیستم های اطلاعاتی و تحقیقاتی بازار و بررسی بازارهای مصرف کننده و بررسی بازارهای سازمانی می باشد. محیط پیچیده و در حال تغییر است و همواره فرصت ها و تهدیدهای جدیدی به همراه می آورد. شرکت و سیستم استراتژیک آن باید محیط را همواره تحت نظر داشته باشند که این تحت نظر گرفتن محیط مستلزم دریافت اطلاعات زیادی می باشد. اطلاعاتی در مورد مصرف کنندگان و نحوه خرید آنها.
▪ انتخاب بازارهای هدف: هیچ شرکتی توانایی تامین رضایت تمام مصرف کنندگان را ندارد. وجود شرکت های مختلف و قوی در تولید کالاهای مشابه بیانگر تنوع و تشتت سلایق بین مصرف کنندگان می باشد. هر شرکتی برای اینکه بتواند بهترین استفاده را از توانایی های بالقوه خود نماید و بهترین جایگاه را در بازار انتخاب نماید و در وضعیت بهتری قرار گیرد، نیازمند بررسی چهار مرحله ای می باشد که شامل اندازه گیری و پیش بینی تقاضای تقسیم بازار، هدف گیری در بازار و جایگاه یابی در بازار می باشد.
▪ تهیه ترکیب عناصر بازاریابی: یکی از اساسی ترین مفاهیم در بازاریابی نوین همین مفهوم آمیخته بازاریابی می باشد. مجموعه ای از متغیرهای قابل کنترل که شرکت آنها را در بازار هدف و برای ایجاد واکنش مورد نیاز خود ترکیب می کند. این ترکیب در واقع ابزار دست تاجر می باشد برای اینکه بازار را تحت تاثیر قرار دهد. این ترکیب که شامل طراحی محصول، توزیع کالا، قیمت گذاری و تبلیغات پیشبردی است، کلید اصلی تجارت در بازارهای نوین می باشد.
▪ اداره تلاش های بازار: این مرحله شامل تجزیه و تحلیل رقبا و خط مشی های رقابتی بازار و برنامه ریزی، اجرا و سازماندهی و کنترل برنامه های بازاریابی است. شرکت ها وجه مهمی از بررسی های خود را باید روی رقبا بگذارند و به طور مداوم محصولات و قیمت ها و شیوه توزیع و تبلیغات پیشبردی رقبا را از نزدیک پی بگیرند و بدانند که در چه وضعی هستند. مدیریت در راس هرم سازمان بایستی برنامه های بازاریابی را تنظیم نماید و بعد با برانگیختن همه افراد در همه سطوح برنامه را اجرایی نموده و برای اطمینان از اجرای برنامه ها و رسیدن به اهداف، کنترل داشته باشد و ممیزی بازاریابی را نیز فراموش ننماید.
هوش هیجانی در تک تک مراحل فوق می تواند جهت دهنده مدیریت شرکت باشد.
همه ما داستان کارآفرینان بزرگ را شنیده ایم که از هوش تحصیلی بالایی برخوردار نبوده اند و در دانشگاه وضعیت مطلوبی نداشته اند؛ اما با تکیه بر هوش هیجانی خود بزرگ ترین شرکت های دنیا را ایجاد نموده اند. بزرگ ترین تجار و کارآفرینان معمولا تاکید فراوانی بر غرایز خود دارند و برای آنچه در خصوص بازار حس می کنند، اهمیت بسیار بالایی قائلند. وقتی فورد به مهندسان خود با تاکید می گوید این نام من است که بالای این شرکت نوشته شده است و بعد تصمیم مورد نظر خود را اجرا می کند، بیانگر هوش هیجانی اوست. این بدان معناست که انسان هایی در بازار بسیار اثر گذارند و خوب می دانند در ورای همه منطق های ریاضی و علمی نیروی الهام و احساس کارساز است. نیرویی که از بشر اولیه تاکنون همواره همراه بوده است و ما را نیز که در سر خط حرکت تاریخ قرار داریم همان گونه یاری می نماید که اجداد اولیه مان را یاری می کرد. در واقع مدیران نقش هوش در موفقیت در بازار سهام موفقی که ساختار علمی بازار را می شناسند و هوش هیجانی را همچون خون بدان تزریق می نمایند، شگفتی می آفرینند.
مدیران و تجاری که هوش هیجانی بالایی دارند؛ یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی می شناسند و هدایت می کنند و احساسات دیگران را نیز درک می کنند و هدفمند با آن برخورد می کنند، در اداره بازار ممتازند. این افراد حتی در زندگی فردی نیز خرسند و کارآمدند و توانی را در اختیار دارند که موجب می گردد افرادی مولد باشند.
● روش های صحیح اجرای برنامه آموزش هوش هیجانی
در اجرای برنامه های هوش هیجانی در سازمان باید به چند اصل مهم کاربردی توجه داشت. این اصول کاربردی عبارتند از:
۱) مشخص کردن اهداف سازمان به طور واضح؛
۲) ایجاد پیوند بین آموزش و اهداف سازمان؛
۳) ارزیابی دقیق کارکنان در برنامه آموزشی برای مشخص ساختن توانایی های پایه و نیازهای فردی آنان؛
۴) انطباق طرح برنامه آموزشی با توانایی ها و ضعف های کارکنان؛
۵) تهیه و تدوین ساختار جلسه ها؛
۶) استفاده از تمرین های عملی، مطالعات موردی و روش ایفای نقش؛
۷) برقراری ارتباط و پیوند بین آموخته ها و تجارب دنیای واقعی کارکنان؛
۸) فراهم ساختن فرصت هایی برای تمرین آموخته ها؛
۹) پیش بینی فرصت های متعدد برای دادن باز خورد؛
۱۰) استفاده از موقعیت های گروهی برای ایفای نقش و مهم ترین رفتارهای اجتماعی و آموزش آنها؛
۱۱) نشان دادن نیازهای اختصاصی هر فرد به او به طور خصوصی و محرمانه؛
۱۲) فراهم ساختن منابع حمایتی و تقویتی برای کارکنان در برنامه طی مرحله پیگیری.
امروزه بسیاری از سازمان ها دستخوش تغییرند و هرگونه تغییر نیازمند کارکنان و مدیرانی است که انطباق پذیر بوده و با تغییرها سازگار شوند. در این میان تعامل اجتماعی به شیوه ای شایسته و ثمربخش برای بیشتر مدیران و رهبران به عنوان عنصر کلیدی در مدیریت تغییرهای سازمانی اهمیت فزاینده ای دارد. سازمان ها برای اینکه بتوانند در محیط پرتلاطم و رقابتی امروز باقی بمانند، بایدخود را به تفکرهای نوین کسب و کار مجهز سازند و به طور مستمر خود را بهبود بخشند. رهبری این گونه سازمان ها بسیار حساس و پیچیده است و زمانی این حساسیت دو چندان می شود که رهبر با تغییرهای انطباقی روبه رو باشد که بسیار متفاوت از تغییرهای فنی است. مشکلات فنی از طریق دانش فنی و فرآیندهای متداول حل مساله قابل حل هستند، در حالی که مشکلات انطباقی در برابر این گونه راه حل ها متفاوت است. رهبری یک سازمان برای انطباق پذیری با تغییرها و به منظور بقا و رشد در نقش هوش در موفقیت در بازار سهام محیط های جدید کسب و کار، ویژگی های خاصی را می طلبد که عموما مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند.
بررسی ها نشان داده است که گوی رقابت آینده را مدیرانی خواهند برد که بتوانند به طور اثربخش و نتیجه بخش با منابع انسانی خود ارتباط برقرار کنند. در این زمینه هوش هیجانی (EMOTIONAL نقش هوش در موفقیت در بازار سهام INTELLIGENCE=EI) یکی از مولفه هایی است که می تواند به میزان زیادی در روابط مدیران با اعضای سازمان نقش مهمی ایفا کند.
خرید و فروش و بازار و مدیریت و تجارت به صورتی اجتناب ناپذیر با عامل انسانی سروکار دارند. چه در محیط داخل سازمان که سلول اصلی تشکیل دهنده واحدها افراد می باشند و چه در محیط خارج از سازمان که مدیریت با عوامل متعدد انسانی سروکار دارد. از دولتمردانی که قوانین تجاری را تدوین می کنند و گروه های مرجع اجتماعی مثل قهرمانان ورزشی و هنرمندان که سلایق مردم را در خرید اجناس و رواج مد جهت دهی می نمایند و نهاد خانواده که به خصوص در خریدهای بزرگ کانون اصلی مشورت می باشند و مشتریان نهایی که خریداران اصلی هستند تا نمایندگی های فروش و توزیع، همگی عامل انسان را به عنوان هسته مرکزی با خود همراه دارند.
هوش هیجانی به عنوان توانایی درک احساسات و نیاز دیگران کمک بسیار کارسازی است در جهت هدایت دیگران در راهی که منتهی به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سازمانی و رضایت افراد و جامعه می شود. با توجه به اینکه هوش هیجانی، توان استفاده از احساس و هیجان خود و دیگران در رفتار فردی و گروهی در جهت کسب حداکثر نتایج با حداکثر رضایت است. بنابراین، تلفیق دانش مدیریتی و توانایی های هیجانی در مدیریت می تواند در سوق دادن افراد به سوی دستیابی به هدف کارساز و مفید باشد.
بورسبازان در انتظار بازگشاییها
دنیای اقتصاد - فاطمه اسماعیلی: روز گذشته نماگر بورس تهران برای دهمین روز متوالی به حرکت در مسیر صعودی ادامه داد و با رشد 60واحدی تا نیمه کانال 77 هزار واحدی پیشروی کرد. رشد حدود 1/ 0 درصدی شاخص کل بازار سهام در حالی رقم خورد که در ابتدای معاملات شاهد افزایش حدود 174 واحدی این نماگر بودیم اما در ادامه نقش هوش در موفقیت در بازار سهام با تداوم فشار فروش در برخی نمادها بازار تا حدودی بازگشت. این در حالی است که انتشار اولین گزارش پیشبینی سودآوری شرکتها برای سال 96 که عموما حکایت از انتظار بهبود عملکرد شرکتها در سال مالی آتی از سوی مدیران آنها دارد، فضای مثبتی را در کلیت بازار حاکم کرده است. در این میان طی دو روز گذشته شاهد توقف بیش از 50 نماد بورسی به دلیل تعدیل در پیشبینی درآمد هر سهم سال آتی بودیم. رخدادی که روز گذشته موجب کاهش قابل توجه حجم و ارزش معاملات شد. بررسیهای «دنیای اقتصاد» نشان میدهد حجم و ارزش معاملات دیروز نسبت به روز شنبه، افت حدود 28 درصدی را تجربه کرد. با وجود این توقف 33 نماد بورسی در روز گذشته (عمدتا به دلیل اعلام پیشبینی درآمد هر سهم سال مالی 96) نتوانست مانع تحرک بورسبازان در میان دیگر سهمها شود. تحرکی که با سه رویکرد امید به همگروهی با پیشفرضهای مثبت، هیجانزدگی بدون تحلیل برای عقب نمادن از قافله و فروش برای تامین نقدینگی و فرصتهای خرید خوش آتیهتر رخ داد.
بررسیهای «دنیای اقتصاد» از وضعیت کنونی نمادهای متوقف نشان میدهد در میان 327 شرکت پذیرفته شده در بورس تهران، هماکنون 107 شرکت با توقف نماد معاملاتی مواجه هستند. ارزش بازار این 107 نماد متوقف، حدود 80 هزار میلیارد تومان و معادل 25 درصد از ارزش فعلی بازار سهام است. با بررسی این وضعیت از منظری دیگر مشاهده میشود که بیش از 11 هزار و 435 میلیارد تومان سرمایه سهامداران (بر اساس قیمت پایانی نمادها در آخرین روز معاملاتی پیش از توقف و با لحاظ سهام شناور آنها) در بورس با عدم گردش مواجه هستند. به عبارتی دیگر حدود 56 میلیارد سهم از امکان خرید و فروش محرومند که در نوع خود میتواند جالب باشد.
تا عصر روز گذشته پیشبینیهای اولیه بیش از 200 شرکت بورسی و فرابورسی روی سامانه کدال قرار گرفت. گزارشهایی که با وجود نگاه محافظهکارانه در برآورد سودآوری اما حکایت از بهبود عملکرد شرکتها در سال مالی آتی دارد. در این میان فضای مثبت یک شرکت با تعدیل مثبت سنگین به سایر همگروهیهایش تسری یافته و در مجموع فضای مثبتی را بر بازار سهام حاکم کرده است. روز گذشته شاهد تحرک در سهام شرکتهایی بودیم که در پیشبینیهای اولیه خود با تعدیل مثبت همراه شدهاند، اما میزان تعدیل منجر به توقف نماد معاملاتی این شرکتها نشده است. از طرفی نیز طی دو روز گذشته حدود 50 نماد بورسی به دلیل تعدیل سنگین در گزارش پیشبینی درآمد هر سهم سال مالی 96 با توقف نماد معاملاتی روبهرو شدهاند. امری که به موجب آن انتظار میرفت شاهد کمرمقی فضای کلی معاملات بورس تهران باشیم؛ اما فضای خوشبینانه بر سایر همگروهیهای این نمادها حاکم شد و فعالان بورس تهران به استقبال سهام برخی شرکتهایی که تعدیل مثبت آنها را محتمل میدانستند، رفتند.
همانطور که گفته شد طی روزهای اخیر، چشم فعالان بورسی به سامانه کدال دوخته شد تا از اولین برآورد شرکتهای سهامی از سود سال آتی خبردار شوند. به نظر میرسد در حال حاضر هنوز بازار موفق نشده تا به تحلیل عمیقی در ترافیک گزارشها دست پیدا کند. امری که به موجب آن شاهد افزایش خرید و فروش در میان برخی نمادهای بازار سهام هستیم. خرید و فروشهای شتابزدهای که ممکن است از تحلیل درستی برخوردار نباشد و صرفا حرکت بر موج هیجانات باشد. از یک سو بهطور قطع نمیتوان اتکای چندانی به اولین پیشبینیها درباره سودآوری شرکتها در سال آینده داشت؛ درست است که اولین پیشبینیها به نوعی منعکسکننده وضعیت فعلی شرکت و برنامهها و فروض مدیران آن برای سال آتی است، اما تضمینی برای تحقق این فروض وجود ندارد. از سمت دیگر، بررسی دقیقتر مفروضات نیازمند تحلیل دقیقتری از شرایط فعلی و آینده سهام است. بنابراین بخشی از خریدهای کنونی ناشی از هراس عقب ماندن از قافله رشد سودآوری است که انتظار میرود خریدهای این چنینی به تدریج فروکش کنند.
همانطور که گفته شد بخشی از خرید و فروشهای روزهای اخیر بازار سهام به هیجانات ناشی از پیشبینیهای اولیه شرکتها برای سال آتی باز میگردد. در این میان بخشی دیگر از سهامداران نیز درصدد سرمایهگذاری در سهام خوش آتیه بوده و در این راستا نقدینگی خود را از دیگر سهام بازار خارج میکنند تا سهام دیگر نمادها را که عمدتا متوقف نیز بودند خریداری کنند. در عین حال نیاز به نقدینگی بالا در میان بسیاری از فعالان حقوقی با نزدیک شدن به ماه پایانی سال و در پارهای از موارد شناسایی سود این معاملهگران از فروش سهام در یک ماه مانده به پایان سال مالی زمینهساز افزایش فشار فروش در معاملات روزهای گذشته شده است. دیروز نیز این امر تا حدودی سبب برگشت شاخص شد.
نگاهی به پیشبینیهای اولیه منتشر شده روی سامانه کدال نشان از تعدیل مثبت اولین پیشبینیهای سود سال آتی شرکتهای تولیدکننده سیمان نسبت به سود سال مالی جاری دارد. در ماههای اخیر و با پیگیریهای انجمن صنفی تولیدکنندگان سیمان، شاهد رشد قیمت در بازار سیمان بودیم. پس از رکود ساختوساز در سالهای اخیر و همچنین کاهش صادرات سیمان به کشورهای همسایه همچون عراق، تقاضا برای مصالح ساختمانی از جمله سیمان نیز کاهش یافت. این موضوع منجر به کاهش چشمگیر سودآوری شرکتهای سیمانی در سالهای گذشته شد تا جایی که در ماههای اخیر انجمن صنفی تولیدکنندگان سیمان برای جلوگیری از کاهش بیشتر قیمت سیمان و در نتیجه سودآوری شرکتهای سیمانی، مجبور به کاهش تولید سیمان شد. بر این اساس با توافقی که بین شرکتهای تولیدکننده سیمان صورت گرفت، نرخ سیمان از تنی 70 تا 80 هزار تومان به تنی 110 هزار تومان رسید. گزارشهای مذکور نیز نشان میدهد شرکتهای سیمانی قیمت هر تن سیمان را برای سال آتی بین 100 تا 110 هزار تومان در نظر گرفتهاند. بر این اساس گزارش اولین پیشبینی ارائهشده ازسوی شرکتهای سیمانی نشان میدهد با توجه به شرایط موجود، اولین پیشبینی بودجه سال 96 این شرکتها از نظر نرخ فروش معقولانه و به لحاظ مقداری تا حدودی خوشبینانه در نظر گرفته شده است. شرکتهای پتروپالایشی نیز چشمانداز سال آتی خود را مثبت اما محتاطانه ارزیابی کردهاند. این شرکتها در سالهای گذشته با ابهامات فراوانی درخصوص نحوه قیمتگذاری محصولات و همچنین قیمت نفت بهعنوان مواد اولیه از سوی پالایش و پخش مواجه بودند. این موضوع سبب شد تا بازار از ارائه تحلیل درست درخصوص سودآوری این شرکتها موفقیت چندانی نداشته باشد. در حال حاضر این انتظار وجود دارد با رشد نرخ دلار رسمی در بازار داخلی و گمانهزنیهایی که درخصوص رشد قیمت نفت وجود دارد، سود این شرکتها در سال آینده بهتر از سال جاری باشد.
تمامِ باهوش بودن ارثی نیست
بر خلاف آنچه اغلب مردم تصور میکنند ژنتیک تنها دلیل با هوش بودن کودکان نیست و عواملی مانند محیط اجتماعی نیز در پرورش هوش انسان نقش بسزایی دارد.
به گزارش خبرنگار ایمنا، به گفته کارشناسان، مغز نوزاد از زمان تولد تکامل نیافته و به مرور زمان رشد میکند. بیشترین تاثیرپذیری مغز کودکان از محیط پیرامون در سنین کودکی است و در این بازه زمانی خانواده و محیط اجتماعی نقش بسزایی در میزان هوش کودکان دارند.
به منظور بررسی بیشتر سهم ژنتیک و محیط در افزایش ضریب هوشی کودکان، گفتوگویی با محمدامین طباطباییفر، دکتر ژنتیک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
تا چه اندازه ژنتیک در ضریب هوشی کودکان موثر است؟
از نوزادی تا ۱۲ سالگی ژنتیک کمتر در میزان IQ افراد دخالت دارد و از سن ۱۶ تا ۲۰ سالگی اثر ژن بر IQ بیشتر می شود، در سن کودکی ۵۰ درصد و در سن بزرگسالی ۸۶ درصد ژنتیک بر ضریب هوشی افراد تاثیرگذار است. البته عوامل محیطی نیز بر ژن ها موثر و این تاثیر در افراد مختلف متفاوت است.
IQ یک صفت چند فاکتوری است. محققان تخمین میزنند تا ۵۰۰ ژن در IQ دخالت دارد. یک مقاله در سال ۲۰۱۸ در نیچر به چاپ رسیده که با تحقیق میان ۲۶۹ هزار نفر به این نتیجه رسیدهاند، تا ۱۰۰۰ ژن در IQ افراد تاثیر گذار است. نکته جالب اینکه IQ در سن کودکی اثر کمتر و در بزرگسالی اثر بیشتری دارد. البته این ژنها مشترک است و در بزرگسالی تعداد و تاثیر آن بیشتر میشود.
تاثیر ژن پدر و مادر در ضریب هوشی کودکان چیست؟
والدین هر دو در میزان IQ فرزندان تاثیرگذار هستند. اضافه شدن و میان کنش ژنهای پدر و مادر موجب IQ می شود. به عنوان مثال در تحقیقات برررسی شده اگر فرزندان دو قلوهمسان باشند تاثیر ژنتیک بر ضریب هوشی این افراد تا ۸۶ درصد است، البته اگر در یک خانواده زندگی کنند اما اگر در خانوادههای جداگانه زندگی کنند ۱۰ درصد IQ آنها تغییر میکند و به ۷۶ درصد میرسد. سهم ژنتیک دو قلوهایی که از دو تخمک جداگانه لقا پیدا میکنند ۵۵ درصد است، البته اگر در یک محیط پرورش پیدا کنند و اگر در خانواده های مختلف تربیت شوند اثر ژنتیک پایین تر می آید و به ۳۵ درصد میرسد و بیشتر از محیط تاثیر می پذیرند. اثر ژنتیک در خواهر و برادرهای معمولی ۵۰ درصد است و اگر در خانوادههای جداگانه پرورش پیدا کنند. این تاثیر نصف خواهد شد یعنی به ۲۵ درصد میرسد؛ پس اثر ژنتیک با تربیت همراه است.
ژنتیک و محیط چه ارتباطی با هم دارند؟
ژنتیک و محیط بر هم اثر میگذارند. اگر محرکهای محیطی بیشتر باشد و افراد در محیط مناسب پروش پیدا کنند ضریب هوشی افراد بالاتر میرود. به عنوان مثال اگر زن بارداری تا زمان تولد نوزاد دچار سوء تغذیه نشود و کودک را به نحوی مستقل تربیت کند تا حد زیادی بر هوش کودک اثر خواهد گذاشت. تفاوت ژنتیک در افراد وجود دارد، اما محیط به اندازه قابل توجهی بر افزایش IQ کودکان تاثیرگذار است.
برخی معتقد هستند که موفقیت، ارتباطی با IQ ندارد؛ شاید با تمرین و تفکر بیشتر جنبههایی از انواع مختلف تواناییهای مغز پرورش یابد. توانایی مغزی یک عدد خاص است و تواناییهای افراد با هم متفاوت است و بیش از اینکه بر ژنتیک تاکید کنیم بر توانایی افراد تاکید داریم که هر شخص منحصر به فرد است و اگر فرد بر تواناییهای خود ممارست کند در کار موفق خواهد شد.
تا چه اندازه تغذیه دوران بارداری بر میزان IQ افراد تاثیرگذار است؟
تغذیه در دوران بارداری تاثیر بسیاری بر زندگی افراد دارد و کمبود ویتامینها در زمان بارداری مشکل تیروئید را در کودکان به وجود میآورد که موجب عقب افتادگی ذهنی کودک میشود. زنان نباید نقش هوش در موفقیت در بازار سهام بدون برنامهریزی قبلی، باردار شوند. مصرف قرص فولیک اسید سه ماه قبل از بارداری ضروری است؛ اگرچه تاثیر مستقیم بر IQ افراد ندارد اما بسیار حائز اهمیت است. قرص فولیک اسید موجب میشود که نقص لوله عصبی در نوزادان کاهش یابد. البته برخی ویروسها، باکتری و انگلها در خانوادهها وجود دارد که موجب عقب افتادگی در کودکان میشود. باید قبل از بارداری از سلامت زنان مطمئن شویم.
سوء تغذیه مادران در دوران بارداری موجب مشکل کمبود تیروئید در نوزاد میشود که به دنبال آن کند ذهنی و مشکلات بینایی را برای نوزاد به همراه دارد. سنجش میزان تیروئید کودکان چند سالی است که در کشور انجام میشود که در صورت مشاهده مورد مشکوک درمان به واسطه مصرف دارو آغاز شود تا کودک در بزرگسالی دچار عقبماندگی ذهنی نشود.
حتی مشاوره ژنتیک قبل ازدواج و هنگام باردای به اندازه تغذیه دوران بارداری موثر است و باید جدی گرفته شود تا مشکلات ژنتیکی در کودکان بروز پیدا نکند. زیرا اولین عامل معلولیت در ایران عقبماندگی ذهنی است. IQ حدود پنچ درصد جمعیت از حد معمول کمتر است و دو درصد مردم دنیا نیز IQ آنها از حد متوسط پایینتر است. برخی از این عقب ماندگیهای ژنتیک با مشاوره و تستهای خاص قابل پیشگیری است.
تست غربالگری جنین اخیراً در کشور برای عموم نوزادان اجرایی شده است و در این تست ۲۰ بیماری ژنتیک را مورد بررسی قرار می دهند، در اصفهان نیز این طرح تا پایان سال جاری اجرایی خواهد شد.
آیا پدر ومادری که IQ بالایی دارند، ضریب هوشی کودک بالاتر میشود؟
برای صفتهایی مانند قد و وزن که چندین ژن در آن دخالت دارد، تاثیرات ژنتیکی قابل انتظار است، برای مثال انتظار داریم از مادر و پدر قد بلند فرزندی با قد بلندتر از میانگین قد جمعیت متولد شود، برای IQ نیز همین انتظار را داریم. الزامی نیست که کودک به همان اندازه باهوش شود اما تا حد زیادی IQ کودک شبیه خانواده میشود اما طبق قانون جمعیت، IQ افراد بیشتر شبیه جمعیت میشود.
چه عوامل محیطی در افزایش ضریب هوشی کودکان موثر باشد؟
همه عوامل و محرک های بیرونی تاثیرگذار است. به عنوان مثال دو قلوهای همسان اگر دو معلم متفاوت داشته باشند در میزان IQ کودکان تفاوت احساس میشود با توجه به اینکه ژنتیک آنها کاملاً شبیه هم است. نوع آموزش و تغذیه در پرورش ضریب هوشی موثر است. حتی افرادی که در شرایط سخت قرار دارند و بیشتر تلاش میکنند از عهده حل معماهای بیشتر بر میآیند. در تحقیقات بین المللی انجام شده به اثبات رسیده که تغذیه، تربیت و مطالعه به میزان زیادی نقش هوش در موفقیت در بازار سهام در میزان ضریب هوشی افراد تاثیرگذار است و در کشورهای توسعه یافته IQ مردم نسبت به کشورهای در حال توسعه بالاتر است. از طرفی حضور کودکان در کنار یکدیگر در مراکز آموزشی و مهدهای کودک باعث افزایش ضریب هوشی آنها میشود و بیشتر موضوعات را درک میکنند. تنبیه بدنی و تحقیر نیز تاثیرات منفی بر ضریب هوشی کودکان خواهد داشت.
دیدگاه شما